پاورپوینت کامل سبزهای بازگشت ۴۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سبزهای بازگشت ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سبزهای بازگشت ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سبزهای بازگشت ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

رنگ کبوتران «سبز» درست مانند رنگ کبوترانی است که در اصل چاهی اند و روی گنبدها و بارگاه ها دیده می شوند، منتهی یک
مقدار روشن تر. این نوع کبوتران جنس بسیار خوبی دارند و تقریبا برای کبوتران امتحانشان را پس داده اند، مثلا بعضی از سبزهای
عباس تا هشت ساعت هم پریده بودند. خوش سو هم بودند و از همان جوجگی روی هیچ بامی هرز نمی کردند و فقط روی همان
بامی که از آن بلند می شدند می نشستند. این سبزها را کبوتربازان روستا کاملا می شناختند و همیشه حسرت داشتن یک جفت از
آن ها را داشتند. اما چون معمولا کبوتربازان با هم رقیب اند، حتما این آرزو را با خود به دنیای دیگری می برند. عباس با مادر پیرش
زندگی می کرد. درآمدشان از باغ گردویی که پدرشان برایشان گذاشته بود و گندم زاری که خود او خریده بود تامین می شد. وضع
مالی خوبی داشتند. خانه شان هم نسبتا بزرگ بود. اگر نمی ترسید که تازه وارد باعث شود تا او نتواند آنگونه که باید مادرش را تیمار
کند، این خانه حتما تا به حال رنگ عروس را به خود دیده بود. یک دلیل به اصطلاح جوانمردانه اما کاملا غیر منطقی. در حال
حاضر کبوترهایش توانسته بودند تا حد زیادی جای خالی پدر و همسر را برایش پر کنند.

آن روز هشتم محرم بود. حال و هوای روستا کاملا عوض شده بود و همه سیاه پوش شده بودند. با آن که هزار و چهارصد سال از آن
واقعه می گذشت هنوز همان تازگی هر ساله اش را با خود حمل می کرد. عباس هم مثل هر سال دو پرچم سیاه رنگ دو طرف درب
خانه شان نصب کرده بود. پنج روز اول را هم مادرش هر روز روضه گرفته بود. آن ها محرم را کاملا به خانه خود آورده بودند. سال
گذشته، درست همین روزها تعزیه خوان ها برنامه هایشان را در این روستا اجرا می کردند. آنها هر سال یک روستای استان را برای
اجرای برنامه هایشان انتخاب می کردند و دهه اول را در آن مراسم اجرا می کردند. گروه بزرگ و مشهوری بودند به کارشان هم وارد
بودند. روستایی که آنها امسال انتخاب کرده بودند با این روستا دو ساعت فاصله داشت. نمازش را که خواند حرکت کرد. هر سال
روز قبل از تاسوعا به دیدن این تعزیه می رفت. آنروز هم می خواست همین کار را بکند. فکر می کرد اگر پیاده برود هم اجر بیش تری
می برد و هم می تواند از کوه و طبیعت نابش لذت ببرد. به عکس هر سال، حال خوبی نداشت. دمق بود و فقط به کبوتر سبزش فکر
می کرد. یکی از «نر سبز»هایش را باد دو روز پیش گم کرده بود. تمام این دو روز را به آن فکر کرده بود. از دو جهت پکر بود اول این که
قرار بود تیرماه امسال روی این کبوترش شرطبندی کند و دلیل دوم این که کبوترش نصیب جوجه کبوتربازی شده باشد که به
قول خودش به زحمت مرغ را از گنجشک تشخیص می دهند. کوهستان آرام بود. باد قابل توجهی نمی وزید. فقط نسیم خنگی به
دل کوه می خورد و بین راه با هر کس برخورد می کرد حالت خوشی را برای او به ارمغان می آورد. چوپانی در حال بردن
گوسفندهایش به طرف دیگر کوه بود. زمان زیادی از کودکی اش را با پدرش روی این سنگ ها گذرانده بود. به همان اندازه که این
کوه ها را دوست داشت. از سرطان که پدرش را از او گرفته بود متنفر بود. جایی از این کوه را می شناخت که گزنک های خوبی روی
آن سبز می شدند.(گزنک یک گیاه کوهی است که طعم ویژه ای به ماست می دهد.) می خواست گزنک ها را برای اسماعیل ببرد،
کبوتر واسطه رفاقتشان شده بود. هر وقت می خواست کبوتری بفروشد اسماعیل اولین نفری بود که به سراغش می رفت. درست دو
ساعت طول کشید تا به روستا رسید. خواست سراغ اسماعیل برود اما یادش آمد که دوستش اگر روی زمین هایش نباشد حتما
برای دیدن تعزیه رفته است. راهش را به طرف حصار خواجه کج کرد. می دانست روستاییان مراسم ویژه شان را داخل میدان گاهی
که به آن حصار خواجه می گفتند برگزار می کنند. احتمالا سال ها قبل خانه یا همان حصار مرد متمولی در این مکان بوده است که
حالا فقط اسم آن باقی مانده است. وقتی به میدان رسید تعزیه خوان ها کارشان را شروع کرده بودند. جمعیت نسبتا زیادی آن ها را
حلقه کرده بودند.

با این حال هنوز خیلی ها روی زمین هایشان بودند. به دقت نگاهی به جمعیت کرد. اسماعیل میان آن ها نبود. تعزیه خوان ها را کاملا
می شناخت. امروز قرار بود شهادت قمر بنی هاشم را به تصویر بکشند. دیگر به نر سبزش فکر نمی کرد. به خاطر تشابه اسمی اش با
قمر بنی هاشم احساس شعف خاصی کرد. تعزیه خوان ها هم به کارشان وارد بودند و هم امکانات زیادی داشتند. فقط چند دست
لباس اضافی قرمز و سفید و سبزرنگ که هر کدام معنی خاصی داشتند، دو بلندگوی کوچک، یک اکو، چند طبل کوچک و بزرگ،
چند شمشیر بلند و سنگین و یک مقدار خرت و پرت دیگر کناره دایره شان روی زمین بود .دو فیلمبردار هم از این مراسم فیلم
می گرفتند. جمعیت لحظه به لحظه در حال زیاد شدن بود. آنقدر تعزیه خوان ها عالی مراسمشان را اجرا می کردند که بچه ها با تمام
شیطنتشان ساکت و چهار زانو دورتا دور دایره نشسته بودند و با دقت تماشا می کردند. گاهی هم به دوربین خیره می شدند و چشم
از آن برنمی داشتند تا از آن ها هم فیلم گرفته شود. قمر بنی هاشم در حال صحبت کردن بود و عباس تمام حواسش به او بود که
دستی روی شانه هایش نشست. اسماعیل بود. دست دادند و همدیگر را بوسیدند و شروع به احوال پرسی از هم کردند. بچه دار شدن
اسماعیل مهم ترین موضوعی بود که در مکالمه کوتاهشان بیان شد. حرف هایشان که تمام شد به تماشای تعزیه ایستادند. نر سبز
کاملا از یادش رفته بود که کبوتری از روی سرشان رد شد، چرخی زد و روی دیوار مسجدی که کنار حصار خواجه بود نشست.
اسماعیل به محض دیدن کبوتر گفت: این سبز کاکلیه دو سه روزه داره تو ده ما می پره، اصلا باخت نمیده نر خیلی خوبیه. من
خودم رو کشتم نگاه به حیوونام نکرد. باید با تفنگ بندازمش. عباس که هیجان زده شده بود گفت: این نر منه. نر سبز قدیمیس، دو
روز پیش بلندش کردم زیر یه غریب، باد بدی میومد زبون بسته خودش رو کشید بالا، باد برد گمش کرد امسال تیرماه روش شرط
بستم اسماعیل با تعجب گفت: ترو قرآن.

– آره جون اسماعیل

و فکری به ذهنش رسید

– اسماعیل ماده سبز خونه تون داری

– آره چه طور

– برو بیار ماده این نر همرنگ خودشه. شاید به هوای کفترت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.