پاورپوینت کامل تازه عروس و داماد خوشبخت ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تازه عروس و داماد خوشبخت ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تازه عروس و داماد خوشبخت ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تازه عروس و داماد خوشبخت ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

مادر، پسر و عروس در بیابان ثعلبیه به دامداری مشغول بودند. این سه نفر به نام های قمر، وهب و هانیه، زندگی آرام و ساده ای
داشتند. وهب گوسفندان خود را برای چرا به دشت و صحرا می برد و شب باز می گشت. او تازه با هانیه عروسی کرده بود. هر سه
مسیحی بودند. امام حسین علیه السلام با یاران خود در مسیر حرکت به سوی کربلا، چشمشان در صحرای ثعلبیه به خیمه سیاه
سوخته ای افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت. دید پیرزن فقیری در آنجا زندگی می کند. او قمر مادر وهب بود. امام حال و روزگار او را
پرسید. او گفت: روزگار می گذرد. ولی ما در مضیقه آب هستیم. اگر آب می داشتیم بسیار خوب بود. امام با او به کناری رفتند، تا به
سنگی رسیدند، امام با نیزه خود آن سنگ را از جا کند. آب خوش گواری از زیر سنگ بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از
امام علیه السلام تشکر کرد. هنگام خداحافظی، امام حسین علیه السلام هدف از هجرت و حرکت خود را گفت و به آن مادر پیر
فرمود: ما نیازی به یار و یاور داریم. وقتی که پسرت وهب بازگشت، به او بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم
کمک کند.

امام رفت. پیرزن در حیرت فرو رفته بود، عظمت و کرامت و ضعیف نوازی و مهربانی امام فکر و قلب او را قبضه کرده بود. دلش
می خواست با امام حرکت کند. صبر کرد تا عروس و پسرش وهب آمدند. آنان آب گوارای چشمه در کنار خیمه خود را دیدند. از
علت پرسیدند. قمر جریان را برای آنان تعریف کرد. و پیام امام را نیز به پسرش ابلاغ نمود. این سه نفر شیفته امام شدند. بار و بنه
خود را برداشتند و به سوی کاروان امام حرکت کرده و به حضور امام رسیده و اسلام را پذیرفتند و با سپاه امام علیه السلام با کمال
عشق و علاقه به راه خود ادامه داده تا به کربلا رسیدند. نه روز از عروسی وهب و هانیه می گذشت. آنان ماه عسل خود را در کربلا
کنار حسین علیه السلام و خاندان ارجمند ایشان گذراندند. سرانجام روز عاشورا و در هفدهمین روز عروسی خود، وهب و هانیه به
شهادت رسیدند. قمر با دلاوری های خود، حماسه ها آفرید و روسفیدی دو سرا را کسب کرد. اینک به چگونگی شهادت وهب و
هانیه توجه کنید:

روز عاشورا فرا رسید. قمر به وهب گفت: پسرم برخیز و پسر دختر پیامبرصلی الله علیه وآله را یاری کن.

وهب گفت: مادرم حتما یاری می کنم و کوتاهی نخواهم کرد.

ام وهب آن چنان پسرش را عاشقانه به سوی میدان دعوت می کرد، که گویی می خواهد کبوترش را به سوی میدان به پرواز درآورد.
او اشک شوق می ریخت که جوان تازه دامادش، در رکاب حسین علیه السلام شهد شهادت بنوشد.

هانیه همسر وهب به خاطر غربت و این که با وهب تازه عروسی کرده بود، در آغاز در مورد رفتن وهب به میدان بی میل بود. و
تحمل فراق وهب برای او سخت و رنج آور بود. ولی قمر اصرار داشت که وهب به میدان برود و می گفت: پسرم از تو راضی نخواهم
شد مگر این که به یاری پسر پیغمبر بروی. پسرم تو هرگز به شفاعت جد امام حسین علیه السلام نمی رسی مگر با رضایت امام و
رضایت من.

سرانجام هانیه به وهب گفت: تو وقتی که کشته شوی وارد بهشت می گردی و همنشین حورالعین می شوی. آنگاه مرا فراموش
می کنی. اگر می خواهی دلم را آرام کنی، نزد امام حسین علیه السلام برویم در محضر او با من عهد کن که مرا فراموش نکنی.

وهب و هانیه به حضور امام آمدند. هانیه به امام عرض کرد: من دو حاجت دارم:

۱. وقتی که وهب کشته شد، من بی سرپرست می شوم، مرا به اهل بیت خودت ملحق کن.

۲. وقتی که وهب کشته شد و با حورالعین محشور گردید، شاهد باش که او مرا فراموش نکند.

گفتار از دل برخاسته هانیه، امام حسین علیه السلام را منقلب کرد. قطرات اشک از چشمان حسین علیه السلام سرازیر شد. هانیه
را آرام کرد و قول داد که به خواسته های او عمل شود.

وهب به میدان تاخت و رجز جانانه خواند و ایثارگرانه جنگید، و جماعتی را کشت و نزد مادر بازگشت و گفت: آیا از من راضی شدی؟

قمر گفت: از تو راضی نمی شوم تا در پیشگاه حسین علیه السلام کشته گردی. او به میدان بازگشت و همچنان با صولت عجیب
می جنگید به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. سپس هر دو دست او را قطع کردند.

همسرش هانیه عمودی برداشت و کنار شوهرش آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت در رکاب پاکان، با دشمن جنگ کن، وهب
لباس همسرش را گرفت تا او را به خیمه ها برگرداند. ولی او می گفت: برنمی گردم تا با تو کشته شوم.

امام حسین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.