پاورپوینت کامل «تکه ای از زبان معصومه » ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «تکه ای از زبان معصومه » ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «تکه ای از زبان معصومه » ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «تکه ای از زبان معصومه » ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۳

میان خاک هر باغچه ای ممکن است چیزهایی باشند که در نوع خود بی نظیر و یا حداقل کم نظیر باشند، مثلا ممکن است الساعه
من بروم قلب باغچه مان را بشکافم و یک کوزه به چشم بخورد که مربوط به دوران هخامنشی باشد. از دل باغچه ها هیچ چیز بعید
نیست. عده بسیار زیادی نمی دانند که میان خاک باغچه هایشان چه چیزهایی هست و عده کمی این را خوب می دانند. معصومه
پری گل یکی از کسانی بود که این را خوب می دانست. ریشه های سالخورده یک درخت مو، ریشه های جوان یک نخل زینتی،
ریشه های بسیار کوچک یک نهال زیتون که تازه امسال به این باغچه کوچ کرده بودند، کرم هایی که قشنگ بودند و قهوه ای و
کوچک و وظیفه شان شخم زدن خاک باغچه بود، یک مشت جانور ریز دیگر، پلاک نقره ای رنگ پدرش که بعد از شهادت بنا به
وصیت خود او میان باغچه دفن شده بود و بالاخره تکه بسیار کوچکی از زبان معصومه تمام آن چیزهایی بودند که میان خاک باغچه
زندگی می کردند. از آن حادثه درست سه هفته گذشته بود. دختر بچه ها که همیشه پر از شادی و شورند حیاط مدرسه را روی
سرشان گذاشته بودند. خیلی از آن ها، دو به دو به دنبال هم می دویدند و با زدن تنها یک دست به طرف مقابلشان او را تبدیل به
گرگ می کردند و جایشان عوض می شد و این بار آن که گرگ شده بود طرف مقابلش را دنبال می کرد. معصومه وقتی محکم زمین
خورد و زبانش میان دندانهایش گیر کرد و تکه کوچکی از آن کنده شد، داشت از دست یک گرگ فرار می کرد. وقتی زمین خورد،
تقریبا تمام بچه ها بازیشان را رها کردند و دور او جمع شدند. بچه ها ترسیده بودند و خیلی از آن ها گریه می کردند. خون زیادی از
دهان معصومه روی زمین ریخته بود. خیلی زود – خانم فراهانی – معلم پرورشی شان ترتیب انتقال او را که حالا از هوش رفته بود را
به نزدیک ترین بیمارستان داد. بچه ها متفرق شدند. خیلی از آن ها برای معصومه دعا می کردند. چند دقیقه بعد، یکی از دختران
کنجکاو مدرسه که به دنبال دندان جدا شده و یا شکسته می گشت، تکه ای از زبان معصومه را که جدا شده بود را روی زمین پیدا
کرد. آن را با اکراه برداشت و میان یک دستمال کاغذی گذاشت و به دفتر مدرسه تحویل داد. فردای آن روز تکه ای از زبان معصومه
به همراه دستمال کاغذی به خانم فراهانی رسید. او هم آن را داخل یک شیشه خالی عطر گذاشت. یک هفته بعد وقتی معصومه به
مدرسه برگشت، شیشه را به او داد تا به عنوان یادگار آن را نگه دارد. معصومه هم تکه کوچک زبانش را کنار پلاک نقره ای رنگ پدر
خاک کرد و شیشه عطر را به عنوان یادگار نزد خود نگه داشت. به این ترتیب تکه ای از زبان معصومه به جمع زیر خاکی های باغچه
اضافه شد. حالا هر وقت کنار باغچه با پدرش صحبت می کرد بعضی از حروف را نمی توانست درست ادا کند، با این همه این حادثه
زمان گفت وگوی او با پدرش را کم نکرده بود…

تقریبا همه برای خودشان یک دلخوشی دارند که گاهی آن را خودشان درست کرده اند، مثلا بعضی ها کلکسیونری می کنند، تمبر
جمع می کنند، کبریت جمع می کنند، پروانه جمع می کنند و یا چیزهای دیگر جمع می کنند. بعضی ها تمام دلخوشی شان کارشان
است. بعضی ها خودشان را وقف یک ورزش ویژه می کنند و… ممکن است کسی به یاس و افسردگی شدید دچار شده باشد که نتواند
به چیزی دلخوش باشد وگرنه به ندرت کسی پیدا می شود که به چیزی دلخوش نباشد. معصومه تمبر و کبریت جمع نمی کرد،
پروانه ها را دوست داشت، شغل نداشت، ورزشکار نبود و دچار آن یاس و افسردگی نشده بود. تنها دلخوشی او این بود که پدرش را
سیراب کند. از روزی که شنیده بود پدرش تشنه جان داده است قسم خورده بود هر روز دو مرتبه باغچه را آب بدهد و پلاک پدر را
خیس کند. وقتی هم که سر خاک پدرش می رفتند، چند مرتبه سنگ قبر را می شست. مادر او هیچ وقت او را از این کار منع نکرده
بود. شدت علاقه دخترش به این کار مانع می شد تا کوچک ترین ایرادی از او بگیرد. البته معصومه و مادرش این را مدیون همسایه
دیوار به دیوارشان بودند زیرا او به شهدا احساس دین عجی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.