پاورپوینت کامل کودکی از جنس نور ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کودکی از جنس نور ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کودکی از جنس نور ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل کودکی از جنس نور ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۴

یک فیلم نامه کوتاه مکتوب

نما خارجی / شب / کوچه های کاهگلی روستا

چشم هایی مضطرب به این سو و آن سو شتابان و گذران می گذرد صدای ضربان قلب به گوش می رسد. کودکی بی تابی می کند و از
ته دل صدای گریه اش بر لحظات ما چنگال انداخته است. چشم ها نگران نگرانند و کوچه های شب زده و بی کس را طی می کند.
هیچ کس نیست تا به داد دل این چشم های خسته برسد. صدای زوزه باد در فضا می پیچد و ترس و دلهره بر تمام وجود آن
چشم های خسته می نشیند. کسی به سمت افق می دود که کودکی روی دستانش خوابیده است. از خود بی خود است و نمی داند به
کدامین طرف باید حرکت کند.

نما خارجی / شب / بیابان

از دور سوسوی چراغ ها به چشم می خورد بارقه امید در جان مسافر خسته و بی تاب ما می نشیند. لبخندی سرد بر لبان مسافر
نقش می بندد و اشک فاصله گونه های مسافر را تا روی زمین می پیماید. نفسی تازه می کند و باز با شتاب به سمت نورها می دود. در
آسمان ستاره ای سوسو می زند و ماه نیم رخ خود را رو به ما گشوده است. شهابی ناگهان عرض آسمان را می پیماید و چه دردناک
است این لحظات صدای گام های مسافر که بر سنگلاخ های بیابان می دود می آید.

صدای نفس های او که به شماره افتاده است و صدای تپش قلبی که خسته می زند. مسافر گاهی به چهره کودک نگاه می کند در
خوابی آتشین فرورفته انگار روح از بدنش جدا شده است.

نما داخلی / درمانگاه

مسافر یکی یکی به اتاق ها سرک می کشد فریاد می زند گریه می کند دنبال کسی می گردد که او را راهنمایی کند. تصویر دختری را
در قاب عکس می بیند که انگشت به بینی گذاشته و سکوت را تلقین می کند. کلافه می شود فریاد می زند و ناگهان از انتهای راهرو
خانمی با لباسی سپید و چهره ای مهربان ظاهر می شود. مسافر آرام می شود. کودک را روی دستش بلند می کند و به سمت خانم
سپیدپوش حرکت می کند و آن خانم با لبخندی دلنشین اولین روح را در کالبد خسته کودک می نوازد. چشم های بسته کودک باز
می ش