پاورپوینت کامل از پهلویت خون می چکید ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از پهلویت خون می چکید ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از پهلویت خون می چکید ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل از پهلویت خون می چکید ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۸

تصویر اول

آهسته آهسته چشمایت را باز کردی . تمام بدنت درد می کرد . پهلویت تیر می کشید . نمی توانستی حرکت کنی . دستت را آرام آرام
بلند کردی . خیلی درد می کرد . بالای سرت دو صف طولانی از چشم های غافل جمع شده بود که با ترحم و شاید کمی هم با خشم
تو را نگاه می کردند . چقدر دلت شکسته بود . دستت را بالا آورده بودی، اما حتی یک دست هم به سویت دراز نشد تا کمکت کند .
کمی خودشان را عقب کشیدند . انگار می ترسیدند . نمی دانم چه آزاری از تو دیده بودند که این گونه رفتار می کردند . یکی از
دستانت را به زمین گذاشتی و دست دیگرت را به پهلویت گرفتی و بلند شدی . «پاورپوینت کامل از پهلویت خون می چکید ۱۵ اسلاید در PowerPoint .»

آرام قدم برداشتی . چقدر راه رفتن برایت سخت بود . گام هایت سنگین بود . پاهایت درد می کرد و نمی توانستی راه بروی . انگار یک
وزنه سنگین به پایت بسته بودند و نمی گذاشتند راه بروی .

به سختی پاهایت را حرکت دادی و راه افتادی . چند بار به زمین خوردی و دوباره در حالی که دستت را هنوز به پهلویت گرفته
بودی، بلند شدی و حرکت کردی . بین راه با خودت زمزمه می کردی و شاید هم ناله . نمی دانم . اما هرچه بود صدایت سوزناک بود
و اشک هایت جاری . از لابه لای ناله هایت صدای مادر مادر را به روشنی می شنیدم . درست فهمیده بودم . روضه می خواندی آن هم
عجب روضه ای! مادر مادر مادر!

تصویر دوم

دستت را به میله های کنار پله ها گرفته بودی و بالا می رفتی . چقدر شلوغ بود . سر و صدای زیادی فضا را پر کرده بود . وقتی
مطمئن شدی پایت را بالای آخرین پله گذاشتی، به سمت راست پیچیدی . دستت را به دیوار می کشیدی . در اولین اتاق را از زیر
انگشتانت گذراندی و به در دومین که رسیدی، دستت را روی دستگیره در گذاشتی و با دست دیگرت آرام چند ضربه به در زدی .
صدایی از داخل اتاق آمد بفرمایید . دستگیره را چرخاندی و داخل شدی . سلام کردی . جواب سردی از داخل اتاق شنیدی . جلو
رفتی و خودت را معرفی کردی و گفتی که برای انجام کارت آمده ای . گفتند، نمی شود بعدا تشریف بیاورید . عرق سردی بر روی
بدنت نشسته بود، خسته و ناراحت بودی . با نرمی و ملایمت شروع به صحبت کردی . چقدر برایت صحبت کردن سخت بود . چقدر
تلاش می کردی تا کلمات پراکنده را منظم کنی و در قالب جملات حساب شده منظورت را برای آن