پاورپوینت کامل راز سر به مهر ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راز سر به مهر ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راز سر به مهر ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راز سر به مهر ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۵
نسیم کوچه های مدینه را عطرآگین کرده بود . انگار بهاری تازه از راه رسید، و پیامی تازه در راه داشت ; پیامی از بهشت . پرندگان
در میان شاخ و برگ درختان، نغمه های شادی شان را ارزانی رهگذران می کردند; نغمه هایی که حکایت تسبیح خدا می کرد . خانه
نورای علی (ع) را بوی بهشت و سرزندگی معطر کرده بود . دل مهربان پدر و مادر شادمان بود از این که خدا هدیه ای سبز از
هشت برای آنان می فرستاد ; هدیه ای به رنگ سیب سرخ و بوی گل زیبای محمدی . مهربانی و شوق و شادمانی در خانه علی (ع)
موج می زد و دل اهل بیت به شادمانی می تپید . فرشته های آسمانی میهمانی آن خانه ساده و دل انگیز بودند و با بال های خود بین
زمین و آسمان پل بسته بودند . آنان بوی شادی و لبخند و مهربانی را در آن خانه می پراکندند و تبریک و سلام خدا را ارزانی
صاحب خانه می کردند .
خبر خوش به گوش پیامبر صلی الله علیه وآله رسید . پیامبر صاحب نوه دیگری از دخترش فاطمه علیها السلام شده بود . شوق
دیدار نوزادی از دیار نور در دل مهربان پیامبر بود . تا این خبر را شنید خود را به خانه دامادش علی (ع) و دخترش فاطمه علیها
السلام رساند . می خواست زودتر برادر حسن (ع) را ببیند ; کودکی که سال ها بعد طلایه دار عشق و شجاعت و شهامت می شد .
کسی که نامش یاد آور کربلا بود .
پیامبر صلی الله علیه وآله هر چند خوشحال و فرح ناک بود، اما اندوهی در دلش داشت . در گوشه ای از اتاق نشست و منتظر دیدن
کودکش ماند . در این لحظه که گلی به باغ پیامبر اضافه شده بود، باید با لبخندش دل، همه را شاد می کرد . اما انگار چیزی در دل
پیامبر بود که نمی گذاشت شادمانی اش را نشان بدهد . اسما به پیامبر خوش آمد گفت و پس از آن تبریک و شاد باش را ارزانی
مولایش کرد . پیامبر صلی الله علیه وآله در حالی که صدای حزن آلودی داشت، رو به اسما کرد و گفت: «اسما، فرزندم را بیاور!»
اسما به اتاق دیگر رفت و کودک را از آغوش مادر جدا کرد . به آرامی کودک را روی دست هایش گذاشت و نزد پیامبر صلی الله علیه
وآله برد; کودکی که بوی بهشت می داد و تازه مهمان دنیا شده بود .
پیامبر کودک را از دست اسما گرفت . به چهره آرام و مهربان کودک نگاه کرد . اسما منتظر بود که پیامبر با شادمانی، لبخند را
میهمان چهره اش کند ; اما . . . اینک دست های نوازشگر پیامبر صلی الله علیه وآله بود که به آرامی به سر و صورت کودک را
عطرآگین می کرد . بوسه های پیاپی پدر بزرگ بر گونه های گرم و نرم کودک می نشست . پیامبر صلی الله علیه وآله برای بار آخر
نوه اش را بوسید ; اما گریه امانش را برید . اشک از چهره مب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 