پاورپوینت کامل راز انار ۵۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راز انار ۵۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راز انار ۵۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راز انار ۵۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
تو را چه شده است که این گونه شاد و سرحال در برابر ما ایستاده ای؟ آیا خبر مهمی آورده ای؟ !
وزیر که چشم به حاکم دوخته بود و محترمانه در برابر ایستاده بود، از شادی در پوست خود نمی گنجید . گامی جلوتر گذاشت و
گفت: «سرورم، امروز برایتان چیزی آورده ام که می دانم با دیدنش شاد خواهید شد» .
حاکم نفس عمیقی کشید و هیکل سنگین را روی تخت جا به جا کرد: «چه چیزی آورده ای که یقین داری شاد خواهم شد» . وزیر
اناری که در دست داشت، رو به حاکم دراز کرد و گفت: «این انار را می گویم که گواه روشنی بر حقانیت ماست . ما با این انار رو سفید
خواهیم شد و می توانیم حرفمان را بر کرسی بنشانیم » .
حاکم با تعجب زل زد به دست وزیر و با دیدن انار سرخ دهانش آب افتاد و هوس کرد که آن را بگیرد و بخورد . آب دهانش را قورت
داد . لپ های گوشت آلود حاکم کمی تکان خورد . چشم از انار برداشت و به وزیر گفت: «روشن تر صحبت کن؟ بگو ببینم منظورت
از «گواه روشن بر حقانیت ما» چیست؟»
وزیر چند گام دیگر برداشت تا به حاکم نزدیک شد . انار را به دست حاکم داد و بعد با احترام کنار حاکم ایستاد: «سرورم، به این انار
نگاه کنید» .
حاکم انار را در دستش چرخاند و به دقت آن را نگاه کرد . دوباره دهانش آب افتاد . آرزو کرد که خدمتکار یک لیوان آب انار خنک
برایش بیاورد . تعجب حاکم بیشتر شد ; چون آن انار، یک انار معمولی نبود . برجستگی هایی روی انار بود که حاکم آن را در
ست خود حس می کرد روی انار نوشته هایی بود ; نوشته هایی برجسته که هیچ هنرمندی نمی توانست آن گونه روی انار بنویسد .
حاکم انار را چند بار در دستش چرخاند . تازه متوجه نوشته روی انار شد . آرام آرام انار را چرخاند تا نوشته را بخواند: «لا اله الا الله،
محمد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله » . (۱)
حاکم تا این جمله را روی انار دید، برق شادی در چشمانش درخشید و با خوشحالی گفت: «آفرین، درست می گویی به راستی که
این انار نشانه ای روشن و دلیلی قوی بر حق بودن ما و برهان محکم بر باطل بودن نظر شیعیان دارد . خب، وزیر هوشیار! نظر تو
درباره اهل بحرین که شیعه هستند، چیست؟»
حاکم بر مردم بحرین حکومت می کرد . او شیعیان آنجا را به خاطر عقیده هایشان آزار می داد . منتظر فرصتی بود که بزرگان شیعه
را مطیع و تابع عقاید خود کند . وزیر اعتقادی به مسلمانان نداشت و دشمن سرسختی برای مردم و بزرگان شیعه بود .
باد خنکی از پنجره بزرگ به تالار وزید و قبای ابریشمی وزیر را تکان داد . وزیر با غرور به پنجره نگاه کرد و بعد به حاکم گفت:
«این ها آدم های متعصبی هستند . کاری هم به دلیل و برهان ندارند . هر چه بزرگانشان بگویند، قبول می کنند . به نظر من، باید
بزرگان شیعه را در اینجا حاضر کنید و این انار پر برکت را به آنان نشان دهید . اگر عقاید ما را قبول کردند و از مذهب خودشان
دست کشیدند، برای سرورم اجر و پاداش اخروی خواهد داشت . چون آنان محکوم می شوند» .
حاکم به دقت به حرف وزیرش گوش می کرد . وقتی مکث او را دید پرسید: «اگر قبول نکردند، چه؟»
وزیر به کنار پنجره بزرگ تالار رفت و به بیرون نگاه کرد . سپس گفت: «در این صورت شما یکی از سه کاری را که می گویم،
می توانید انجام دهید . یا با ذلت به شما پاداش بدهند . یا این که جوابی بیاورند» . سپس با پوزخندی برگشت و به حاکم نگاه کرد و
گفت: «هر چند می دانم، جوابی نخواهند داشت » .
– خب این که دو راه شد . راه حل سوم چیست؟
– اما راه سوم که می دانم حقشان است . باید دستور قتل مردان را بدهید و زن بچه هایشان را اسیر کنید . آن وقت همه اموال آنان
را به غنیمت بگیرید .
لبخند موذیانه ای بر لب وزیر نشست . از چشمانش نیرنگ و حیله می بارید و ادامه داد: «و چه چیزی بهتر از این!»
خنده بلند حاکم در تالار پیچید . با خوشحالی از جا برخاست و پا روی فرش گران بهای تالار گذاشت . وزیر هم که انگار فتح بزرگی
نصیبش شده بود، خنده اش را قاتی قهقهه حاکم کرد . صدای حاکم، خنده وزیر را قطع کرد: «همین حالا دستور بده همه بزرگان و
اندیشمندان شیعه را اینجا حاضر کنند» .
در تالار بزرگ حاکم، دانشمندان و بزرگان شیعه مرتب کنار هم ایستاده بودند، انار دست به دست می چرخید . آنان با ناراحتی
نوشته های روی انار را می خواندند و به هم نشان می دادند . آخر چگونه ممکن است که نوشته ای چنین زیبا روی انار باشد . این کار
چیزی شبیه معجزه بود . حاکم و وزیر با همراهان دیگر خود، رو به روی بزرگان شیعه ایستاده بودند و با تمسخر و تحقیر آنان را
نگاه می کردند . وزیر انار را از دست آخرین نفر گرفت و به دست حاکم داد . انار در دست حاکم می چرخید . همان طور که با انار بازی
می کرد، رفت روی تخت نشست . به تخت تکیه زد و چشم دوخت به نگاه متعجب حاضرین . با خنده موذیانه ای که بر لب داشت
گفت: «این است گواه روشن ما، می بینید که طبیعت هم علیه شما گواهی می دهد . این انار حرف های ناگفته زیادی دارد و می گوید
که حق با ماست » .
حاکم بلند شد و ایستاد و ادامه داد: «شما که ادعا دارید علی امام اول و جانشین پیامبر است، باید دلیلی روشن و قوی تر از ما بر
درست بودن حرفتان بیاورید . اگر نه، مجبورید ما را با پاداش زیادی راضی کنید یا این که فاتحه خودتان را بخوانید» .
بزرگان شیعه متعجب و غمگین جلو حاکم ایستاده بودند و به همدیگر نگاه می کردند . کسی جواب قانع کننده ای نداشت . حاکم
همچنان در انتظار جواب بود، که یکی از بزرگان جلو آمد و گفت: «امیر، این کار احتیاج به وقت و فرصت کافی دارد . اینجا که
نمی شود همین طور جواب داد» .
حاکم با اطرافیان خود کمی مشورت کرد و گفت: «خب، چقدر مهلت می خواهید؟»
مرد دانشمند: «ما سه روز از تو مهلت می خواهیم تا جوابی برایتان بیاوریم . اگر نیاوردیم، هر آنچه که می خواهی انجام بده » .
حاکم با اطمینانی که از درونش موج می زد، گفت: «باشد . سه روز به شما مهلت می دهم » .
مجلس دوستانه ای در خانه یکی از بزرگان شیعه برگزار شد . عده ای ناراحت و نگران، زانوی غم به بغل داشتند . عده ای دیگر به
فکر راه حلی بودند تا این که مساله را حل کنند . جلسه مدت ها طول کشید . آن انار، مشکل بزرگی برای علمای شیعه شده بود .
آنها توانستند به راه حل هایی دست پیدا کنند، اما این راه حل ها محکم و قوی نبود . به راستی کدام دلیل و برهان می توانست راز
سر بسته این معما را بگشاید . بالاخره، پس از کلی مشورت و بحث به این نتیجه رسیدند که ده نفر از بهترین علما را انتخاب کنند .
پس از آن، سه نفر برتر از این ده نفر انتخاب شدند . این سه نفر مامور بودند که هر کدام در این سه روز به امام زمان (عج) متوسل
شوند . این معما را باید امام مهدی (عج) حل می کرد .
آفتاب داشت در افق آسمان رنگ می باخت و بحرین را رو به تاریکی می برد . نفر اول که مردی مؤمن و متدین بود، مامور شد شب
هنگام به صحرا برود، خدا را عبادت کند و به امام زمان متوسل شود . او باید به کسی متوسل می شد که حجت خدا روی زمین
است . امام زمان (عج)
در این مواقع است که به داد دوستدارانش می رسد . چه کسی بهتر از او می توانست گره از کار شیعیان بگشاید .
ستاره ها بر چهره تیره آسمان می درخشیدند . صحرا بود و سکوت و مرد مؤمن . او در آن وسعت بیکران نماز می خواند و می گریست
.
– خدایا، می بینی که چه بر سر ما آمده است . می بینی که چه معمای بزرگی را برایمان طرح کرده اند . ای مشکل گشا، کمکمان
کن . او همچنان می گریست و راز و نیاز می کرد . در انتظار پاسخی بود . انتظار کسی را می کشید که به فریاد شیعیان برسد . مرد
نام مبارک امام زمان (عج) را بر زبان می آورد و کمک می خواست .
دیگر از ستاره های شب خبری نبود . مرد به آسمان نگاه کرد که داشت روشن می شد . گریه اش شدت گرفت ; اما صبح شده بود و
باید به شهر می رفت . با ناراحتی از جا بلند شد و نزد دوستانش رفت . دستش خالی بود و نمی دانست چگونه به شهر برود ; اما دلش
روشن بود . دو شب دیگر وقت داشتند .
شب دوم، نوبت نفر بعدی بود . او هم راهی صحرا شد ; اما صبح بی جواب برگشت . کار به شب سوم کشیده شد . محمد بن عیسی
نفر سوم بود . احساس مسؤولیت سنگینی می کرد . انگار تمام غم های عالم را در سینه داشت . او باید هر طور شده با دست پر بر
می گشت . محمد بن عیسی به آسمان تیره و تار نگاه کرد . دلش مثل آسمان پر از ابر بود که هوای گریه داشت . مرد پرهیزگار بلند
شد و وضویی ساخت . نام خدا بر زبان آورد و با پای برهنه راه صحرا را در پیش گرفت .
دیگر از سر و صدای شهر خبری نبود . در شهر مردم به خواب آرامی رفته بودند ; اما محمد بن عیسی بی قرار بود . شب آخر بود
اگر او نمی توانست به جوابی برسد، برای شیعیان بحرین گران تمام می شد . در حالی که اشک از چشمانش جاری می شد، نشست و
مشغول راز و نیاز شد . دلش را به نور امید روشن کرد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 