پاورپوینت کامل وعده آسمانی ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وعده آسمانی ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وعده آسمانی ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وعده آسمانی ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

مرد راحت داخل کجاوه نشسته بود . از آفتاب بیرون خبری نبود . فقط گاهی وزش نسیمی پرده را کنار می زند و نور خورشید به
داخل اتاقک می تابید . مرد سرش را از لای پرده بیرون آورد و از اطرافیانش پرسید: «هنوز نرسیدیم » .

جواب ها نه بود . مرد با شنیدن جواب منفی، سرش را داخل کجاوه برد و پرده را انداخت . حرکت آرام شترها و صدای زنگوله
هایشان سکوت بیابان را می شکست . رد پای شترها و پیاده روی خاک می ماند و گرد و خاکی از آن بلند می شد . مردی پای روی
پایش انداخت، سرش را کمی روی متکا جا به جا کرد، خمیازه ای کشید و بعد آرام به خواب رفت . شتر به آرامی حرکت می کرد و
کجاوه را به نرمی تکان می داد . انگار کجاوه گهواره شده بود و مرد، کودک سال ها پیش . در خواب مادرش را دید که دارد گهواره اش
را تکان می دهد ; اما لحظه ای مکانی سر سبز را دید . صدای آواز پرنده ها و شر شر آب ها گوشش را نوازش می کرد . حس کرد
دوباره کودکی شده که در دل جنگلی مثل آهو می رود .

نفس عمیقی کشید . عطر گل های سرخ و زرد او را آرام کرد و گفت: «به به، چه جای با شکوهی! چه هوای پاکی! راستی، اینجا
کجاست؟ «صدایی به گوشش رسید: اینجا جایی است که نیکوکاران از نعمت های آن استفاه می کنند . صدا انگار از آسمان می آمد .
به بالا نگاه کرد . برگ های سبز درختان میوه های رنگارنگ جلو آبی آسمان را گرفته بودند . هر چه بود سر سبزی و زیبایی بود .
نسیمی وزید و شاخه های درختان را تکان داد . از میان شاخه ها نور طلایی خورشید به چشمش تابید . چشمانش رابست . صدایی
شنید: «آقا . . . آقا . . .»

پلک هایش لرزید و از هم جدا شد . چشم را که باز کرد، آفتاب درست از بیرون کجاوه در چشمانش تابید . بعد چشمش به
خدمتکار خورد که با دست پرده جمع شده را نگاه داشت بود . مرد سرش را تکان داد و گفت: «ها . . . چی شده؟»

خدمتکار کمی خودش را جمع و جور کرد و گفت: آقا رسیدیم . به مدینه رسیدیم .

مرد بلند شد و به بیرون نگاه کرد . لبخندی زد و گفت: «خدا را شکر! بالاخره رسیدیم . چه سفر طولانی بود!»

– سلام آقا، سلام ای بزرگوار!

– علیک السلام . مثل این که اینجا غریب هستی؟

مرد از شوق نمی دانست چه بگوید . فکر کرد که به تمام آرزوهایش رسیده است . چه روزها که در انتظار این لحظه ها بود . در حالی
که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: «آقا من مشتاق زیارت شما بودم . از لبنان می آیم، جبل عامل . الحمد لله وضع من
خیلی خوب است .»

آمده ام که خانه خدا را زیارت کنم . با خودم گفتم حالا که تا این جا آمده ام، باید روی مبارک شما را هم ببینم .

امام لبخند زد و صورتش مثل خورشید نورانی شد، بعد گفت: به مدینه خوش آمدی! خدا زیارت تو راقبول کند!

مرد گفت: آقا از شما یک خواهش دارم . من دوست دارم در مدینه خانه خوبی داشته باشم . از شما می خواهم که خانه ای خوب در
مدینه برایم بخرید .

مرد دستش را توی جیبش برد و کیسه ای پول بیرون آورد و به امام داد .

– ده هزار درهم است . امیدوارم وقتی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.