پاورپوینت کامل «گل زعفران » ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «گل زعفران » ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «گل زعفران » ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل «گل زعفران » ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

صبح یک روز پاییزی، پس از اسباب کشی من و شوهرم به منزل جدید، در طبقه ی بالای آن، بچه ها سرگرم باز کردن وسایل
بودند و من از پشت پنجره به پدرم می نگریستم که در زمین چمن جلویی مرموزانه قدم می زد . خانواده ام در نزدیکی ما سکونت
داشتند و پدرم گاه گاهی به دیدارمان می آمد . پدرم را صدا کردم و پرسیدم:

شما آن جا چه می کنید؟

لبخند زنان نگاهی به بالا انداخت و جواب داد:

می خواهم کاری کنم که شگفت زده شوید!

با شناختی که از وی داشتم، می دانستم هرکاری از دستش بر می آید . کار آزاد داشت و آقا و نوکر خودش بود و همیشه از خرت و
پرت ها چیزهایی درست می کرد . زمانی که بچه بودیم، او یک بار با استفاده از چرخ ها و قرقره ها، یک ورزشگاه جنگلی ساخت . برای
جشن هالووین (شب عید قدسیان، ۳۱ اکتبر) یک کدوتنبل برقی درست کرد و روی دسته جارویی سوار نمود . هنگامی که
مهمان ها به طرف در می آمدند، کدوتنبل را روشن می کرد و از مخفی گاهش واقع در بوته زار، آن را با صدای بلند می ترکاند .

اما امروزه پدر دیگر از این کارها نمی کند و سرش فقط گرم کار، مشغله و گرفتاری های خودش است . راستی بالاخره یادم رفت که
پدر چگونه می خواست ما را به تعجب وادارد .

یک روز صبح زود، در ماه مارس، هنگامی که به خارج از پنجره می نگریستم، هنوز توده های کوچک برف کثیف در همه جای زمین
چمن به چشم می خورد، غمگین و افسرده شدم . از خود پرسیدم:

زمستان تمام نشد؟ !

آیا سراب می دیدم؟ در این هنگام چشمم به گل ارغوانی افتاد که به طرز شگفت آوری از رانه (توده) سر بیرون آورده بود، آیا در
این گستره ی اندوه بار، گل، اندک نشانه ای از خوش بینی شمرده می شد؟ کتم را پوشیدم و بیرون رفتم تا دقیق تر بنگرم . آن ها
گل های زعفرانی بودند که به گونه ی عجیب و غریبی در سراسر چمن جلویی پراکنده شده و به رنگ های گلناری (سرخ)، آبی ، زرد
و صورتی دل خواه من بودند و در مقابل باد شدید، خم و راست می شدند .

تبسم کنان یادم آمد که پاییز گذشته او پیازهای آن ها را پنهانی کاشته بود . پدرم می دانست که تیرگی و غم انگیزی زمستان
همواره سبب افسردگی ام می شد . چه چیزی می توانست این قدر با احتیاجاتم هم آهنگ و سازگار باشد . نه تنها برای گل ها، بلکه
برای خود من نیز موهبتی بود!

گل های زعفرانی پدرم هر بهار شکوفه می داد و تا چهار پنج فصل، بعد شکوفا بودند و با هر بار گل کردن، سبب دلگرمی و