پاورپوینت کامل زن – کاغذ A3 14 اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زن – کاغذ A3 14 اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زن – کاغذ A3 14 اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل زن – کاغذ A3 14 اسلاید در PowerPoint :

۴۲

تمام شب روی حرف های زهرا فکر کردم، دیدم راست می گه، آخه خودش شیک می پوشید، ولی نه لباس جلف و بدجور، لباسش
ساده بود، ولی در عین حال ساده و امروزی .

دل به دریا زدم، رفتم دنبال فاطمه، گفتم: فردا می آیی بریم خرید، گفت: آره، ولی اگه نظر دادم ناراحت نشی ها! گفتم: حالا
این قدر نازنکن … بیا بریم …

× × ×

فردا با زهرا به پوشاک ایران رفتیم و از میون اون همه لباس بی ریخت، لباسی را خریدم که به قول فاطمه دوخت و طرح آن مال
ایران بود و شیک و اسلامی .

× × ×

از امروز تصمیم گرفتم خودم باشم، و با زهرا در طراحی برد کمک کنم، نه به خاطر او، بلکه به خاطر خودم .

سرش را بلند کرد، با خطی درشت نوشته شده بود: «لباس های جدید و مدل های جدید» دلش می خواست برود و گشتی در میان
مدل های جدید بزند، ولی دیر شده بود و باید می رفت .

وارد دانشگاه شد . حیاط دانشگاه شلوغ تر از همیشه بود . کیفش را روی دوشش جابه جا کرد، ناگهان چشمش به زهرا افتاد که
تکیه داده بود به دیوار . به او نزدیک شد – سلام زهرا خانم، چه عجب! بالاخره دست از سر فرهنگ و هنر برداشتی و سری به حیاط
نه چندان زیبای دانشگاه زدی . زهرا که انگار حرف های او را نشنیده بود، گفت: چیزی فرمودی؟ دستی برشانه اش زدم و گفتم: بله
خانوم، خانوما … بابا! اومدم این همه وقت صرف کردم، تازه خانوم می گه چیزی گفتی! !

– بله، عزیزم یک پوشاک جدید در مدل های جدید و آک کشف کردم، فردا بیا با هم بریم و سری به اون جا بزنیم . زهرا نگاهی به
من انداخت وگفت: فاطمه جان من وقت ندارم و حوصله ی مدل های جدید را هم ندارم . حالا بیا کارت دارم . دنبال زهرا راه افتادم،
از دست این کارش لجم گرفت . صد بار به خودم گفته بودم دیگه بااین زهرا نگردم، ولی چه کنم که باز زیر قولم می زدم .

روی میز کانون پر از برگ های A3 بود، گفتم، منو آوردی این جا که خودمو با برگ های A3 باد بزنم، خنده ای کرد و گفت: نه
عزیزم، آوردمت که نظر بدی و با A3 منو باد بزنی . نگاهی به اش کردم و گفتم: خانم عزیز، من نظری در مورد A3 ندارم! زهرا از
لابلای پوشه ها، تعدادی برگه بیرون آورد و جلویم گذاشت – کارشناس گرامی نظر شما در مورد این طرح چیه؟ نگاهی به طرح
انداختم، لباس قدیم ایران طراحی شده