پاورپوینت کامل … زندگی باید کرد ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل … زندگی باید کرد ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل … زندگی باید کرد ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل … زندگی باید کرد ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
پروانه ی عرش
خود را روی آب، یله داده بود . چشمانش نگاهم می کرد و دهانش باز بود . موج های آرام حوض، تکان تکانش می دادند . ایستادم .
علی آقا الان چرا رفته توی حوض؟ آن هم امروز، عید غدیر، با این همه مهمان و برو بیا چه وقت آب تنی است؟ نزدیک تر رفتم . نه
شنا نمی کند – صورتش کبود شده … نکند که … دست هایم را روی سر می گذارم و جیغ می کشم و همان جا روی زمین می افتم .
زنان خانه با جیغ من دورم جمع می شوند – «بی بی ریحانه چی شده؟»
– «بی بی ریحانه چه دیده ای که این طور رنگت پریده؟» – «برو آب قند بیاور!»
«برو یک پیاله آب حوض بپاش توی صورتش تا بیدار شود!» همین که کنار حوض می رود، او هم جیغ می کشد .
حالا همه مات و مبهوت به حوض نگاه می کنند و جیغ می کشند و علی را، جسدش را همه با هم از حوض بیرون می کشیم .
… آقا توی اندرونی صدای شیون را شنید و آمد . همه با علی آقا نجوا می کردند و به سر و سینه می زدند که آقا یک کلام گفت:
ساکت! همه ساکت شدیم و به سمت اندرونی را افتادیم . حتی مادر و خواهران علی .
بیرونی خانه مدام پر می شد و خالی، مثل هرسال . شاید بیش تر از سال های قبل . طبق طبق لبریز از میوه و شیرینی به داخل
می رفت و طبق های خالی روی هم برمی گشت . وقتی ناهار خوردند، آقا چند نفر از دوستان نزدیک را نگه داشت .
هیچ کس باورش نمی شد که جنازه ی پسر جوان آقا چند ساعت است که کنار حوض مانده و حالا آن هایند که باید کفن و دفنش
کنند .
چند روزی از حال استاد بی خبر بود که آن روز در زدند . استاد در بستر بیماری از او سراغ گرفته بود و او نبود . حالا دوان دوان به
عیادت استاد می رفت .
کمک کرد تا استاد در بستر بیماری تیمم کند . آقا شروع کرد به اذان و اقامه گفتن و دعاهای پیش از تکبیره الاحرام راخواندن .
الله اکبر را که آقا گفت، پرواز کرد و آقا به معراج رفت … .
تا آن شب نمی دانستم مدفن آقا میرزاجواد ملکی کجاست . داشتم با یکی از شاگردانشان صحبت می کردم که حرف به مزار استاد
رسید .
گفتم: لابد ایشان نجف اشرف دفن شده اند .
گفت: نخیر، ایشان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 