پاورپوینت کامل جوانی که به آرزویش رسید ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جوانی که به آرزویش رسید ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوانی که به آرزویش رسید ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جوانی که به آرزویش رسید ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

جوان غمگین راه بیابان را در پیش گرفت . دل او پر از رنج و غم بود . اواز دست همه ی آدم ها خسته بود و دیگر نمی خواست به شهر
برگردد . دلش می خواست به بیابان ها برود و تنهایی زیر گریه بزند . ناگهان صدای واق واق سگی، او را به خود آورد .

سگ لاغر و گرسنه ای را دید که در کنار دیوار خرابه ای لم داده بود . سگ زبانش را از دهانش بیرون آورده بود و آن را می لرزاند .
جوان غمگین به طرف او رفت . سگ ترسید، بلند شد و چند متر آن طرف تر نشست . جوان غمگین گفت: «نترس حیوان!»

سپس از کیسه ی خود تکه ای نان خشک درآورد و آن را جلوی سگ انداخت . سگ با خوشحالی تکه ی نان را به دندان گرفت و
دمش را تکان داد . معلوم بود خیلی گرسنه است .

مردی پیاده از راه رسید . با مهربانی به جوان غمگین سلام کرد و به کار او خیره شد . جوان چند تکه نان دیگر جلوی سگ انداخت .
سگ با اشتهای زیاد تکه تکه نان ها را به دندان می گرفت و می جوید . مرد غریبه که از کار جوان خوشحال بود، پرسید: «برای چه
این سگ مهربانی می کنی؟»

جوان غمگین آه بلندی کشید . روی تخته سنگی نشست و گفت: «من جوانی غمگین و تنها هستم . می خواهم با خوشحال کردن
این حیوان گرسنه از خدا بخواهم که غم و اندوه زیادم را از بین ببرد .»

مرد غریبه تعجب کرد .

جوان غمگین ادامه داد: «می دانی مرد! ناراحتی من به خاطر این است که من خدمتکار یک ارباب یهودی هستم و حالا از دست
آزار و اذیت های او به این جا پناه آورده ام!»

مرد غریبه به او آرامش داد . نگاهی پر از نور امید به او کرد و گفت: «بیا با هم به نزد اربابت برویم تا مشکلت را حل کنم .»

جوان خوشحال شد . حالا حس می کرد که یک نفر به حرف های دردناک او گوش سپرده است . زود برخاست و او را به در خانه ی
اربابش برد .

آهسته در زد . ارباب یهودی در را باز کرد . تا نگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.