پاورپوینت کامل قفل بسته ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قفل بسته ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قفل بسته ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قفل بسته ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

حاج سیدمرتضی کشمیری از علمای بزرگ نجف در عصر حاضر است که سال ها در نجف به تحصیل و تدریس و تذهیب نفس
پرداخت . او مدتی استاد مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود . از حاج سیدمرتضی کشمیری کرامات زیادی نقل شده که
نشان ازخودساختگی و خداباوری او دارد .

دوساعت بود که داشتم دنبال کلید حجره می گشتم . هرجایی را که به نظرم می رسید، گشتم . در دلم دعا می کردم: خدایا مردم از
خستگی، کمک کن کلید پیدا شود . خدایا …

اصلا نمی دانستم کلید را کجا گذاشته بودم . افطارم در حجره مانده بود . یک ساعت بود که اذان مغرب و عشا را گفته بودند و من
هنوز نتوانسته بودم روزه ام را وا کنم . از گرسنگی و خستگی دلم درد گرفته بود . پولی هم در جیبم نبود، تا از بیرون غذایی بخرم و
بخورم . دیگر از پیداکردن کلید ناامید شدم . از مدرسه بیرون آمدم و به طرف حرم حضرت علی ( علیه السلام) راه افتادم . با
خودم گفتم: شاید عصر که از حرم بر می گشتم، کلید از جیبم افتاده است . با دقت زمین را نگاه می کردم و جلو می رفتم . به حرم
رسیدم . نگاهم به گنبد طلایی حضرت علی ( علیه السلام) افتاد . در دلم گفتم: یا امیرالمؤمنین گرسنه هستم . غذایم در حجره
مانده . تمام کتاب هایم در حجره است، اما من کلید را گم کرده ام . کمکم یا امیرالمؤمنین!

حسابی کلافه بودم . بی هدف در حرم قدم می زدم . چشمم به آب خوری افتاد . خوشحال شدم . اصلا به فکرش نبودم . با خودم
گفتم: خوب شد . اقلا می توانم با آب روزه ام را بازکنم .

به طرف آبخوری رفتم . دور آب خوری شلوغ بود . هنوز نزدیک نرفته بودم که چشمم به آقای کشمیری افتاد . (۱) اول فکر کردم
اشتباه می کنم، اما دقت که کردم دیدم خودش است . همان سید خوش قیافه . با آن عبای همیشه تمیزش . آب خوری را فراموش
کردم . نزدیک رفتم و سلام دادم . نگاهش به من افتاد .

مرا شناخت، آمد جلو: به به! علیکم السلام . حال شما خوب است، ان شاءالله؟

و با من دست داد . گفتم: به لطف شما . ممنونم .

گفت: آمده ای زیارت، بله؟

به چهره اش که همیشه نورانی و خندان بود، نگاه کردم: بله، آمده ام زیارت اگر خدا قبول کند .

خندید: ان شاء الله قبول می کند .

در چهره اش دقیق شدم . خنده اش را فرو خورد و گفت: چرا ناراحت هستید؟ به نظر می رسد در فکر هستید .

کمی من و من کردم . نمی خواستم چیزی راجع به گم شدن کلید بگویم . آقای کشمیری گفت: «اگر اتفاقی افتاده به من بگویید،
شاید بتوانم کمکتان کنم .» دیدم حرف بدی نمی زند . شاید بتواند کمک کند و دوتایی کلید را پیدا کنیم .

گفتم: بله آقا! مشکلی پیش آمده . متاسفانه کلید حجره ام را گم کرده ام . هرچه هم دنبالش گشتم، پیدایش نکردم . افطاری هم در
حجره مانده . هنوز افطار نکرده ام . کتاب هایم هم در حجره است . امروز نتوانسته ام حتی یک کلمه درس بخوانم .

یک دفعه آقای کشمیری خندید و خیلی خوش قیافه تر شد . خیلی از خنده اش خوشم می آمد . گفت: به خاطر یک کلید ناراحت
هستید؟ این که چیزی نیست .

ان شاء الله پیدا می شو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.