پاورپوینت کامل جوان مسلمان در انتظار امامی معصوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جوان مسلمان در انتظار امامی معصوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوان مسلمان در انتظار امامی معصوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جوان مسلمان در انتظار امامی معصوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
گفتگو با غلامرضا گلی زواره
اشاره:
استاد غلامرضا گلی زواره از فرهنگیان فاضل و نویسندگان پرتلاش هستند که با نگارش
بیش از بیست جلد کتاب و صد مقاله در مجلات و روزنامه های کثیرالانتشار کشور،
کارنامه ای درخشان از حیات علمی خود، بر جای نهاده اند.
تعبد، تقید، تواضع و فروتنی در کنار درد و دغدغه چهره ای مهربان از این معلم دلسوز
در بین اهل قلم، خصوصاً طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، ساخته است.
این شخصیت که افتخاری برای جامعه فرهنگی کشور به شمار می آید، در چندسال گذشته به
خاطر دفاع از مبانی دینی و مقابله با تحریف های تاریخی و اعتقادی مورد بی مهری برخی
از به اصطلاح متولیان فرهنگی کشور قرار گرفته است.
این بنیان گذار پژوهشگاه معلم قم، برگزار کننده کنگره حکیم ابوالحسن جلوه و …
امروز به دور از هیاهوهای سیاسی و بلوک بندی های رایج در ساختار نظام آموزشی کشور،
هم چنان به دفاع از ارزش های الهی و انسانی ادامه می دهد و در مسیر انتقال میراث
گران سنگ تشیع به نسل جوان گام بر می دارد.
گلی زواره که همه توفیقات خود را مدیون گنبد نورانی حضرت معصومه(س) و ستارگان گرد
حرم این بی بی دو عالم می داند، در کتابخانه منزل خود پذیرای ما شد. کتابخانه ای که
بیش تر اوقات خود، همسر و فرزندانش در آن سپری می شود.
در اول دی ماه سال ۱۳۳۷ شمسی در خانواده ای کم بضاعت به دنیا آمدم. پدرم کشاورز بود
مادرم قالی بافی می کرد. در خرداد ۱۳۵۶ در مقطع تحصیلی متوسطه فارغ التحصیل گردیدم.
در مهرماه همان سال از طریق کنکور سراسری در دانشگاه اصفهان و در رشته جغرافیا
مشغول به تحصیل شدم. به دلیل وقفه ای سه ساله در تابستان ۱۳۶۳ فارغ التحصیل گردیدم
و به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و در استان های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و قم
مشغول تدریس در مقطع دبیرستان بوده ام.در ضمن از دوران نوجوانی علاقه ای ویژه به
علوم اسلامی داشتم. از این جهت مقدمات ادبیات عربی و زبان قرآن را نزد حجت الاسلام
والمسلمین کرباسی آموختم و سپس در مقدمات علوم حوزوی، تفسیر قرآن و نهج البلاغه
محضر حجج اسلام موسوی درچه ای و قربانی را مغتنم شمردم. در مدت اقامت در استان
چهارمحال و بختیاری از طریق یکی از دوستان دبیر که نوارهای دروس حوزوی را به محل
اقامت ما می آورد، پی گیر گوش دادن و فراگیری بودم، از روحانیان و طلاب اهل محل و
یا آنان که به آن نواحی برای تبلیغ می آمدند، نیز کمک می گرفتم. با انتقال به قم
گرچه به تناوب جرعه نوش معارف حوزه بوده و هستم، ولی این روند شکل رسمی نداشته و
غالباً ذوقی و خودجوش بوده است. در اسفند ۱۳۵۸ ازدواج نمودم که حاصل آن یک فرزند
پسر و دو دختر می باشد، محمدحسین که بزرگ ترین فرزند است، در رشته سخت افزار
کامپیوتر در دانشگاه جامع علوم کاربردی واحد اراک مشغول تحصیل است، دختر بزرگ تر
دانش آموز سال دوم دبیرستان و فرزند کوچک تر در مقطع پیش دبستانی مشغول تحصیل است.
از ایام نوجوانی با محافل مذهبی و جلسات دینی انس داشتم. رفته رفته و به خصوص از
سال ۱۳۵۴ به بعد، این جلسات شکل سیاسی به خود گرفت و این جانب در سال ۱۳۵۴ به یک
گروه مذهبی سیاسی پیوستم که نزد اهالی به پیشتاز معروف گردید و ژاندارمری محل و
ساواک به برنامه های آن حساسیت ویژه ای داشت و در برخی اسناد رژیم گذشته نام و
فعالیت های این تشکیلات آمده است. در این جلسات که توسط روحانیان انقلابی و مبارز
سامان می یافت و احیاناً اداره می گردید، ضمن آشنایی با مبانی اعتقادی، مباحث
تفسیری و روایی، اعضاء به سوی یک جهت گیری سیاسی و اعلام موضع در برابر رژیم
ستم شاهی سوق پیدا می کردند. من هم از این گرایش ها جدا نبودم و سعی می کردم با
آثار، بیانات و اعلامیه های حضرت امام خمینی آشنا شوم و بدین طریق روحیه مبارزاتی
خود را تقویت کنم. در سال ۱۳۵۶ و نیمه اول سال ۱۳۵۷ نسبت به توزیع اعلامیه های حضرت
امام و سایر مراجع عظام و نیز آشنا نمودن اهالی محل با روند فکری سیاسی نهضت اسلامی
ایران به رهبری امام خمینی گام هایی برداشتم و در مسجدها و حسینیه ها و نیز
راهپیمایی هایی که ترتیب داده می شد، این روند را دنبال می کردم.
در دانشگاه اصفهان نیز همگام با دانشجویان مذهبی در حرکت های مبارزاتی شرکت
می نمودم. یک بار پس از سخنرانی یکی از روحانیان در تخت فولاد اصفهان، مورد تعقیب
عوامل ساواک قرار گرفتم، اما آنان نتوانستند مرا دست گیر کنند. در راه رفتن به
کتاب فروشی بقیه الله اصفهان، که کتاب های مذهبی و سیاسی توزیع می کرد، مورد
بازجویی مأموران ساواک قرار گرفتم و چون نتوانستند مدرکی علیه من پیدا کنند، از چنگ
آن ها نجات یافتم. در زواره نیز زمانی اعضای گروه پیشتاز مورد تعقیب قرار گرفتند و
تعدادی از آنان دستگیر و روانه زندان اصفهان شدند، اما بنده و تعدادی دیگر از طریق
مخفی شدن خانه به خانه مدتی از نظر مأموران سر سپرده رژیم دور بودیم تا آن که
حساسیت ها کاهش یافت و ما برنامه های خود را ادامه دادیم. یک بار که عوامل گارد
ویژه اصفهان برای سرکوبی تظاهرات مردم زواره به این شهر آمدند، تصمیم گرفتیم با آتش
زدن لاستیک در یکی از معابر اصلی محله دشت زواره به اتفاق آزاده ارجمند آقای
سیدحسین احتشامی و پدر گرامی اش از پیشروی آنان بکاهیم ودر ضمن اعتراض خود رابه
ورود آن ها اعلام کنیم که ناگهان آن ها از خم کوچه ای سر رسیدند و بنده به راهنمایی
یکی از سادات محترم از طریق پشت بام خانه ها مسافتی را طی نمودم تا از کوچه
باغ های شهر سر درآوردم. گارد های ناآشنا به زواره با حالت عصبانی دوچرخه ام را بر
روی آتش نهادند. فعالیت های مزبور را ادامه می دادیم تا آن که در دوازده بهمن ۱۳۵۷
در بهشت زهرای(س) تهران توفیق مهمی به این جانب دست داد که حضرت امام و برخی
شخصیت ها را زیارت کنم و از آن پس نوید پیروزی انقلاب اسلامی موجی از شادمانی و
سرور را برایمان به ارمغان آورد.
از وقتی که هنوز به مدرسه نرفته بودم یک زمینه ذوقی در وجودم جوانه زده بود که
براساس آن هرکجا کتابی و نشریه ای می دیدم هیجان زده می گردیدم. در تابستان و هنگام
تعطیلی مدارس با دستمزدم از کار در کوره های آجرپزی هم به خانواده کمک می کردم و هم
با مکاتبه با مراکز انتشاراتی در قم و تهران و یا با مراجعه حضوری، کتاب های مورد
علاقه خود را تهیه می کردم. روی آوردن به قالی بافی نیز برای تدارک کتاب های مورد
علاقه ام بود. سرانجام در سنین نوجوانی و اوائل جوانی کتابخانه ای در منزل درست
کردم که مورد توجه و استقبال برخی دوستان اهل مطالعه قرار گرفت. تعدادی از این
عزیزان یا به درجات بالای علمی و پزشکی رسیده اند و یا به فیض شهادت نائل
گردیده اند و عده ای از آنان در پست های مدیریتی مشغول خدمت به جامعه هستند.
قبل از انقلاب اسلامی کتابخانه ای در مسجد محله تشکیل دادم که یکی از اعضای حزب
رستاخیز به بهانه ای واهی آن را مورد تعرض قرارداد و کتاب هایش را از مسجد بیرون
ریخت. در خوابگاه دانشگاه اصفهان نیز با همکاری دوستان دانشجو کتابخانه ای بنیان
نهادم که مدت ها مورد استفاده دانشجویان قرار می گرفت. انس با کتاب، با خون و پوستم
عجین بود. اکنون نیز کتابخانه ای در خانه دارم که از بدو شکل گرفتن در سال ۱۳۵۰،
تاکنون که ۳۳ سال از آن می گذرد، تحولات و دگرگونی هایی را پشت سرگذارده و به شکلی
درآمده که بتواند هم نیاز تحقیقاتی و مطالعاتی خود و اهل خانه را برطرف کند و هم با
دوستان نویسنده از طریق امانت این کتاب ها همکاری داشته باشم. در این کتابخانه
مجموعه هایی به صورت بریده هایی از مجلات و نشریات و جراید و نیز فتوکپی برخی آثار
کمیاب وجود دارد و عده ای از دوستان که در قم، اصفهان، کاشان و تهران اقامت دارند،
لطف نموده و مرا در جهت غنی ساختن آن یاری می نمایند. نه تنها از امانت دادن
کتاب ها اکراهی ندارم، بلکه گاهی یادداشت های دست نویس و فیش های منحصر به فرد خود
را در اختیار برخی مؤلفان قرار داده ام ودر گفت وگوهای تلفنی و مکاتبات و صحبت های
حضوری علاقه مندان را در موضوع شناسی و معرفی منابع جدید راهنمایی می کنم. ناگفته
نماند که تجارب اکتسابی در خصوص کتاب شناسی غیر از کتابداری است و چنین مهارت هایی
به آسانی به دست نمی آید و محصول تحمل مرارت ها، خون دل خوردن ها و … مقاومت در
برابر رشک ورزی ها و جهالت هایی بوده است. به برکت این تجربه بسیاری از
کتابخانه های عمومی و آموزشی را در استان های اصفهان، قم، چهارمحال و بختیاری در
موضوعات متنوع ساماندهی کرده ویا در جهت اصلاح کمی و کیفی و ساختاری آن ها
کوشیده ام.
در تابستان سال ۱۳۵۸ که تصمیم گرفته بودم تعدادی از واحدهای درسی دانشگاه را
بگذرانم به دنبال فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تأسیس جهادسازندگی از این برنامه
منصرف شدم و همراه با جمعی از دانشجویان که شهید نیلفروش زاده بین آن ها چون گوهری
می درخشید، به منطقه اردستان و زواره آمدیم تا جهادسازندگی را در این ناحیه تأسیس
نموده و از این طریق به عمران و آبادانی روستاهای محروم کویری بپردازیم که به لطف
خداوند و همت این عزیزان بااخلاص تلاش های مذکور بسیار با برکت و موفقیت آموز بود.
هم زمان با این فعالیت ها با صندوق حمایت از مستضعفین که به خانواده های بی بضاعت
رسیدگی می کرد همکاری داشتم. در سال ۱۳۵۹ به دنبال انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت
دانشگاه ها، فعالیت در جهاد سازندگی را ادامه دادم و به عنوان مسئول دفتر
جهادسازندگی زواره در حال پی گیری کارهای ساختمانی، احداث پل ها، احیا و مرمت
قنات ها، درست کردن راه های روستایی و امور فرهنگی تبلیغی بودم اما این امور مرا
قانع نمی کرد و به ابتکار خود و با همکاری دوستان دانشجوی رشته پزشکی وبرخی عزیزان
پزشک، داروخانه ای تأسیس نمودم که با هم یاری مردم و حمایت جهاد سازندگی اصفهان،
تهران و قم تحت نظر جهاد سازندگی به فعالیت خود ادامه داد و با محدود گردیدن
فعالیت های بهداشتی و درمانی این نهاد، با پی گیری های مستمر و مراجعه حضوری به
کمیته امداد، داروخانه را زیر نظر کمیته امداد بردم که تا سال ۱۳۶۹ دایر بود. این
داروخانه با وجود امکانات اندک وسرمایه ای محدود موفق گردید داروهای کمیته پزشکی
اعزامی به روستاها را تأمین کند، نسخه های افراد محروم وبی بضاعت را بپیچد، بدون
آن که وجهی دریافت نماید و نیز تعدادی قابل توجه دارو به جبهه های جنگ ارسال داشته
است. تأمین وسایل کمک های اولیه مدارس روستاهای زواره نیز از برنامه های این
داروخانه بود. نحوه و چگونگی نسخه پیچی، تزریقات و پانسمان وآشنایی با صدها قلم
دارو را به صورت خودجوش فرا گرفته بودم.
کتاب ابزار انتخاب پیام، فرهنگ و تمدن از نسلی به نسل دیگر است و ابزار کمال و تفکر
می باشد. مطالعه، استعدادهای آدمی را شکوفا می کند. مطالعه بر خلاف تصور برخی
تفریحی، تفننی و تزئینی نیست، بلکه ضرورتی اجتناب ناپذیر است و در فرهنگ اسلامی این
برنامه یک فضیلت محسوب می گردد. حضرت علی(ع) می فرماید«بکوش تا جست وجوی تو از روی
دریافتن و دانستن باشد نه به شبهه ها در افتادن و جدال را بالابردن»، بدیهی است این
کلام ارزشمند با تفکر و مطالعه جامه عمل می پوشد. کتاب ها غالباً برای پاسخ گفتن به
نیازهای فکری، روحی و معنوی جامعه تولید می شوند. با وجود اهمیت زاید الوصف نقش
کتاب در افزایش رشد فکری و شکوفایی فضل و فضیلت در انسان ها، متأسفانه وضع مطالعه
در ایران نگران کننده است. در جامعه شصت تا هفتاد میلیونی ایران تیراژ کتاب به طور
متوسط دوهزار جلد است در حالی که در کشور عربستان با وجود آن که حدود ۲۲ میلیون ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 