پاورپوینت کامل تولّد ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تولّد ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تولّد ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تولّد ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

احساس ناراحتی می کرد؛ جای بندهای اصلاح روی صورتش حسابی می سوخت. سرش زیر کلاه گیس
دم کرده بود و هر لحظه کلافه ترش می کرد. بوی رُژی که به لب هایش زده بودند، آزارش
می داد. ساعت ها زیر دست عدنان عذاب کشیده بود تا آن ابروهای پر پشت، تبدیل به این
دو کمان باریک بشوند. صورتش زیر آن همه کرم و پودر، گُر گرفته بود. اتوبوس، خلوت
بود.

آفتاب از پشت شیشه درست افتاده بود روی صورتش. فکر کرد نکند این گرما کرمش را خراب
کند. یاد حرف های دیشبش افتاد، با عدنان، با زهرا و چیزهایی که جلوی دوربین گفته
بود و عدنان آن ها را ضبط کرده بود. حالا مطمئن بود فیلم به دست اسرائیلی ها افتاده
و همه جا در به در دنبالش هستند، اما او دیگر باسم، آن جوان ریزنقش و چشم و ابرو
مشکی نبود، بلکه زن جوان بارداری بود که قرار بود در رستوران نظامی های یهودی وضع
حمل کند، آن هم چه وضع حملی.

تکان های اتوبوس او را به خود آورد. احساس کرد رشکچه روی شکمش جا به جا شده، نگران
شد، نگاهی پنهانی به اتوبوس انداخت و با احتیاط دستش را به طرف شکمش برد. همه چیز
مرتب بود. با خیال راحت آهی کشید و روی صندلی اش جا به جا شد. رو به رویش یک پیرزن
یهودی با مهربانی چندی می شد که نگاهش می کرد و لبخند می زد. حتماً در دلش می گفت:
«طفلکی چه بار سنگینی هم دارد!» دوباره یاد گذشته افتاد، یاد زهرا، یاد قرارهایی که
با هم گذاشته بودند و به جایی نرسیده بود؛ یاد سایه بلدزری که روی سرشان افتاده بود
و حالا بی خانه شان کرده بود؛ یاد گرمای خون پدر، اشک مادر و فریادهای درد آلود
برادرش زیر ضربه های مشت و لگد و قنداقه اسلحه افتاد که سال ها بود داغ دلش را تازه
نگه داشته بودند. وضع، آن قدر وخیم شده بود که غیر از این نمی شد به اسرائیلی ها
نزدیک شد، برای همین مفتی صالح این اجازه را به آن ها داده بود که هرطور شده عملیات
را انجام دهند.

سرش را که بالا آورد، پیرزن هنوز به او زُل زده بود و باز با مهربانی نگاهش می کرد.
یک آن شکی در دلش افتاد، نکند زود یا دیر عمل کند، اصلاً این درست است که من خودم
را …، نه! ما حرف هایمان را باهم زده ایم، حتی حرف هایمان را با زهرا زده ایم،
قرار عروسیمان در بهشت که یادت نرفته، این یکی دیگر به هم خوردنی نیست.»

اتوبوس به ایستگاه رسیده بود، خواست با چالاکی از جا بر خیزد؛ اما یاد حرف های
عدنان افتاد؛ او گفته بود «تو حامله ایی، پس مثل حامله ها رفتار کن.» دستش را به
کمر زد با سنگینی از روی صندلی بلند شد. پیرزن که زو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.