پاورپوینت کامل نسیمی که می وزه ۳۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسیمی که می وزه ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسیمی که می وزه ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسیمی که می وزه ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

(مگه می شه حس نکرد، یا نوری که می تابه، ندید؟ چه توقع نابه جایی
از کسی که پوست و چشم داره…)

ـ کجاش اشکال داره؟ … گم بودن سعید؟

ـ نه شعارشو کم کن…

ـ اون چیزی که شما می گی، دقیقاً شعور آدماست نه شعارشون…

ـ باباجون! دوتا دیالوگ حذف کردن که این قدر بحث نداره

ـ همون دوتا دیالوگ همه جون کاره، همه وجود منه …

ـ باشه، حالا شما تشریف ببرید. من خودم بهتون تلفن می زنم…

(سکانس دوم از آخر ـ شب ـ داخلی ـ اتاق کارگردان ـ شش ماه بعد)

(تلفن روی میز، صدای زنگ تلفن، هیچ وقت شنیده نمی شد)

نسیمی می وزد

۱. روز ـ داخلی ـ اتاق، خانه طالع بین

(صدای مرد طالع بین روی تصویرسیاه شنیده می شود که با دختربچه ای هیپنوتیزم شده،
صحبت می کند)

ـ بگو چند نفرند؟

ـ یه نفره، نه! دونفره، نه! همون یه نفره.

ـ خوب حواستو جمع کن! چه جوری در ماشین رو باز می کنه.

ـ داره در ماشین رو باز می کنه.

ـ حالا داره راه می ره.

ـ بگو کجا می ره؟

ـ یه جاده شلوغه، پردرخته، پرگوسفنده

ـ شهره یا دهاته؟

ـ دهاته.

ـ دیگه چی می بینی

(تصویر از سیاهی باز می شود، تصویر یک مرد و یک کودک در مقابل دیده می شود)

ـ هیچی، دیگه هیچی نمی بینم (چشمانش را باز می کند)

ـ مامان، من می خوام برم دستشویی.

۲. روز ـ داخلی ـ حیاط خانه مرد طالع بین

زن به همراه کودک برای رفتن به دستشویی به حیاط می آید. جوانی گوشه حیاط ایستاده
است.

جوان: چیزی گفت؟

ـ نه، خفه شده سه روزه میام به جای حسّاسش که می رسه، بیدار می شه.

(جوان به اتاق طالع بین می رود. مرد طالع بین در حال سیگار کشیدن است)

ـ سلام

ـ علیک سلام، فرمایش؟!

ـ شما آدم گمشده هم پیدا می کنید؟

ـ ما هیچی پیدا نمی کنیم. بچه می آری خواب می کنیم؛ اگر چیزی ببینه می گه. حالا
اونی که میگی چند ساله گمشده؟

ـ یه پونزده سالی می شه

ـ پونزده سال؟ حالا یادش افتادی؟

ـ نه خیلی وقته دنبالشم. فکر کردم شاید اینم یک راه باشه.

(بقیه صداها روی تصویر مرد که سوار بر ماشین مسافرکش است، شنیده می شود)

ـ به تو نمی یاد اهل این حرف ها باشی، آخه تیپ شماها مسخره می کنند این کارها رو،
خواب، روح، جن، غیب…

ـ شما رو شاید مسخره کنن، ولی این هایی که می گی، نه…

ـ به هرحال باید بچه باشه، نابالغ، تازه اگه نترسه…

۳. روز ـ داخل اتومبیل

(جوان به بیرون، خیره شده است، صدای فصل قبل، که قطع می شود. صدای ترانه ای از
ضبط صوت ماشین شنیده می شود. جوان که از این به بعد او را حمید می گوییم، تازه
متوجه می شود، نگاهی به راننده می اندازد)

حمید ـ داداش من پیاده می شم.

ـ بفرمایید (پیاده می شود)

۴. روز ـ داخلی ـ مطب دکتر

حمید روی تختی نشسته است، دکتر از پشت سر، لیوان مخصوص حجامت را به کمر حمید وصل
می کند.

دکتر ـ توآدم بشو نیستی؛ فکر می کنی هنوز هفده ـ هجده سالته؟ باباجون پیرشدی رفت
پی کارش! آخه بیا مثه آدم زندگی کن، فکر خودت باش، یه خونه ای زندگی، این چه
وضعیه؟!

ـ بابا ما دوباره اومدیم پیش تو شروع کردی، کارت رو بکن، تو دکتری یا مشاوره
خانواده؟

ـ دکترم (تیغ جراحی را به کمر حمید می کشد، صورت حمید درهم می رود)

ـ الحق که جلادی!

ـ حقته! می خوام خوب بفهمی که دکترم (نگاهی به ساعت حمید می کند)

این ساعت که هنوز دستته، صاحبشو پیدا نکردی. (حمید حال خوشی ندارد)

ـ نه بی معرفتو

ـ خلاصه حسابی عتیقه شده، تازگی یه ساعت سوئیسی گرون قیمت خریدم؛ اگه راضی باشی،
حاضرم با این عوض کنم (با تمسخر)

ـ خوب اهل معامله شدی …

(دکتر از اتاق بیرون می رود و به منشی می گوید)

ـ کارش که تموم شد، ازش پول نگیر. از رفقای جنگه

(چهره حمید، درهم می رود)

۵. بازگشت به گذشته (روز ـ خارجی ـ زمین فوتبال)

چند تیم مشغول بازی فوتبال هستند

(حمید و دوست رزمنده اش در حالی که لباس بسیجی پوشیده و ساک خالی در دست دارد، در
گوشه ای ایستاده اند)

ـ بازم دیر اومدی!

ـ می دونی که ساعت ندارم.

حمید: اگه صبر می کردی، بعد از امتحانات باهم می رفتیم.

ـ باشه اون جا هم دیگه ر و می بینیم (ساعتی را از دستش باز می کند)

اینو بگیر دستت کن، یادت باشه امروز چندمه، اگه زنده بودیم، سال دیگه تو همین روز و
تو همین زمین فوتبال، هم دیگه رو می بینیم و ازت می گیرمش.

ـ یعنی تا اون موقع …؟

ـ اگه تا اون موقع، هم دیگر رو ندیدیم (تصویر دور هر دو را می بینیم وصدای منشی را
می شنویم.) بعد از لحظه ای دوست حمید از او جدا می شود.

ـ دکتر بیائید ببینید این چیش شده…

ـ هول نشو خانم! یه باند بذار جای حجامتش، برو یه سرم آماده کن،کپسول اکسیژن رو
بیار!

۶. روز ـ داخلی ـ مطب دکتر (ادامه)

(تصویر سکانس قبل کات می شود به خونی که روی زمین و تخت ریخته و نمای صورت حمید، که
ماسک اکسیژن به صورت دارد)

(حمید چشمانش را چندبار باز و بسته می کند و می بندد)

۷. شب ـ داخلی ـ اتاق (گذشته)

(صدای انفجار و صدای ضدهوایی و آژیر خطر از دور شنیده می شود). حمید و نامزدش در
اتاق تاریک که به یک باره با چراغ قوه حمید روشن می شود، مشغول صحبتند)

حمید: عجب محفل رویایی شد!(شمعی را روشن می کند)

(فاطمه خاموش است)

حمید: ببخشید من پررویی می کنم، ولی وقتمون کمه و حرف زیاد، پس بهتره بریم سر اصل
مطلب. ببین من خیلی پای موندن ندارم؛ تا این خبرهاست که می بینی، ما هم باید یه
جاهایی باشیم که می دونی. اگه هستی یا علی!

ـ هستم (با تأنی)

ـ پس تمومه دیگه؟

۸. روز ـ داخلی ـ اتاق خانه حمید

(حمید عکس های دوره جوانی و فوتبال با دوستش را نگاه می کند. ساعت روی دستش است.)

۹. روز ـ خارجی ـ زمین فوتبال

(حمید در نمای دور، گوشه زمین ایستاده)

۱۰. روز ـ داخلی ـ اتاق خانه

(فاطمه مشغول تهیه غذاست، همان طور با حمید حرف می زند) ـ یا شهید شده، یا اسیر
شده، یا چه می دونم… همون موقع

باید می رفتی در خونشون.

ـ رفتم ولی از این شهر رفته بودن. فقط امیدم به قول و قراریه که گذاشتیم، حداقل
امانتشو بهش پس بدم.

ـ بفر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.