پاورپوینت کامل سرزمین عطش ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرزمین عطش ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرزمین عطش ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرزمین عطش ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
۴۰
سرزمین سیرابی همیشه انسان
حامد حجتی، محمدکاظم اطمینان
اشاره
با دکتر سنگری که می نشینی احساس می کنی ۱۴۰۰ سال به گذشته برگشته ای و در متن
کربلا حضور داری آن قدر صمیمانه از حادثه کربلا و قبل و بعدش می گوید که فکر می کنی
با تمام وجود در تمام صحنه ها حضور داشته و این ثمره سال ها تلاش او در عاشورا
پژوهشی است.
فرصتی به دست داد تا در دفتر کار او لحظاتی را میهمان عاشورا باشیم. خیلی حرف های
نگفته با ما زد، ترجیح می دهیم آن ها را بگذاریم در یک فرصت خوب تقدیمتان کنیم، اما
آن چه می خوانید حاصل حرف های کربلایی استاد است از ناگفته های کربلا… قول
می دهیم اگر عمری بود بخش های دیگر صحبت های استاد را نیز برایتان به چاپ بسپاریم.
تحریریه دیدارآشنا
* امتداد ظهور
عاشورا و فرهنگ عاشورا به حق بزرگ ترین، شگفت ترین، زیباترین، عزیزترین و
پرارج ترین بخش، تاریخ انسان، تاریخ جهان و به طور ویژه تاریخ شیعه است. این
جغرافیا، جغرافیای کشف همه زیبایی ها و عظمت ها و بایسته های زندگی انسان است و به
همین دلیل است که هیچ کدام، موقعیت، ارزش و جایگاه این حادثه را در تاریخ
نیافته ایم. ماییم و تاریخی که لبریز از میلیون ها حادثه است و لااقل اگر خود تاریخ
اسلام را مطالعه کنیم دست کم ده ها حادثه، می توانیم بیابیم. بنده همیشه این را
گفته ام که هیچ انقلابی در تاریخ اسلام از نظرگاه جغرافیایی کوچک تر از کربلا نیست
و هیچ انقلابی در تاریخ اسلام از نظر کمیت کم تر از کربلا نیست، و هیچ انقلابی در
تاریخ اسلام از نظر طول زمان وقوع حادثه کوتاه تر از کربلا نیست. در کربلا کل حادثه
هشت روز است، و اگر اصل حادثه را بگیریم هشت ساعت است. اما این حادثه قرار است
آیینه شود. اصلاً آیین ما باشد. روح و محور همه مسائل ما باشد، و حتی قرار است
آخرین انقلابی که اتفاق می افتد سمتش، سمت همین انقلاب باشد؛ «این الطالب بدم
المقتول بکربلا». پس معلوم است آن آخرین هم که می آید برای همین می آید، و اصلاً او
به سمت کربلا می رود، و همه چیز هم بر مبنای کربلاست. هر که ویژگی های اصحاب حضرت
حجت را مطالعه کند، درمی یابد که تمام ویژگی هایشان ویژگی های یاران حضرت
اباعبدالله الحسین(ع) است. ایمان آن ها، بصیرت آن ها، جهت گیری آن ها، همه مسائلشان
همه کربلایی است. جالب تر هم این است که اصلاً قرار است بعد از ظهور، جهان به دست
اباعبدالله سپرده شود. نکته بزرگ و مهمی اینجاست؛ ظهور، امتدادش قیامت نیست، امتداد
ظهور اباعبدالله است. قرار است که نبض عالم را امام زمان دوباره به دست ایشان
بسپارند. و اصلاً قرار است حکومت نهایی جهان حکومت اباعبدالله باشد. سوره کهف
واقعاً سوره عجیبی است و در این سوره است که آمده، من آیاتنا عجبا. آن وقت
اباعبدالله بر نیزه می گوید قصه ما شگفت تر از آن ها است. اصحاب کهف دیگر شگفتی آور
نیستند وقتی شما شکوه کربلا را می بینید و این همه زیبایی، این همه روح بزرگ، این
همه انسان بزرگ.
* کربلا یک هزاره است
هر چهره ای در آن جا یک نسل است، یک قرن، یک هزاره است. اتفاقاً از نکات لطیف کربلا
همین است که هر چهره ای در کربلا نماینده یک تیپ اجتماعی است و شما می توانید
نمایندگان همه انسان ها را در کل تاریخ در کربلا پیدا کنید. هم زن دارد، هم مرد
دارد هم کودک دارد، هم پیر دارد و هم جوان. شما نمی توانید نماینده هیچ دوره سنی را
در کربلا نیابید. شش ماهه می خواهید دارد. یک ساله می خواهید دارد. حتی اگر تعجب
نکنید بگویم شهیدی که فقط یک روز تنها فرصت زندگی پیدا می کند در کربلا هست و من در
کتابی خواندم که خیلی عجیب است، عبدالله رضیع غیر از علی اصغر است. او در کربلا
متولد شده و امام اذان در گوشش می گوید که تیر به گلویش می خورد. یعنی شهادت او با
زندگی اش همزمان می شود. کربلا حتی کودکانی دارد که پیش از تولد شهید می شوند. در
دامنه کوه جوشن در نزدیکی های حلب کسی را داریم که اسمش مسلم است و این فرزند حضرت
اباعبدالله است که بر اثر زجرهایی که همسر امام در راه می بیند این کودک در راه سقط
می شود و به شهادت می رسد. جالب است بدانید ما شهید یک سال پس از کربلا هم داریم.
در کربلا زخمی و جانباز شده و پس از کربلا به شهادت می رسد. حتی امام زمان به او
سلام می دهد. شما هر اتفاقی که در جنگ های تاریخ افتاده می توانید در کربلا پیدا
کنید. شاید یکی از صحنه های عجیب کربلا که هیچ وقت گفته نمی شود جنگ شیمیایی در
کربلاست. یک دوره و یک بخشی از کربلا جنگ شیمیایی است و تعدادی از یاران اباعبدالله
در نبرد شیمیایی شهید می شوند دشمن از تیرهای مسموم استفاده می کند و اصحاب زخمی
می شوند و بعد بر اثر همین جراحت ها شهید می شوند. کسانی هستند بعد از حادثه
می رسند و در کربلا به شهادت می رسند مثل حَفاف بن مُحمد راصِبی که از بصره حرکت
کرده، زمانی می رسد که خیمه ها را آتش زدند. تصور می کند این ها که پیروز شده اند
اصحاب حضرت اباعبدالله هستند، سؤال می کند و در می یابد که نه این ها خیمه های
اباعبدالله است. شمشیر می کشد و به اذن امام سجاد در میدان حاضر می شود و می جنگد و
در آن جا به شهادت می رسد. خیلی نمونه های شگفت و عجیب داریم که جای بررسی دارد.
* قرآن، اباعبدالله مکتوب
آن نکته ای که من دوست دارم در این جا مطرح کنم این است که اگر کربلا بزرگ است،
هدایتگر این جریان کسی است که پیغمبر او را سفینه نجات نامیده است معصوم است، مصباح
هدایت است، سید جوانان بهشت است و در یک کلمه حسین است و او که این جریان را هدایت
می کند. کل این حادثه همه کلاس آموزش و درس برای ماست، و چون امام کل این جریان را
هدایت می کند هر بخش از حادثه لبریز درس هاست، و چون امام دارد این جریان را
می آفریند مثل قرآن است به ما گفته اند و درست است که اگر روزی قرار بود قرآن در
هیأت یک انسان تجسم کند می شود امام. و اگر امام را بنویسند می شود قرآن. پس
اباعبدالله قرآنِ مجسم است و قرآن اباعبداللهِ مکتوب. کربلا مال حسین است و کربلا
مثل قرآن بطن در بطن، جلوه در جلوه، لایه در لایه. که هر پرده ای را که برداری
هفتاد چشم انداز جدید مقابل نگاهتان باز می شود. و اگر سرانگشت همتی داشته باشید هر
پرده را که پس بزنید هفتاد پرده جدید در مقابل شما خواهد بود، و اگر همت داشته
باشید پیش روید و خدا عمری تا قیامت به شما بدهد هر چه لایه های بعدی را بکاوید چشم
اندازهای تازه ای برای شما گشوده خواهد شد، و چون قرآن متعلق به هیچ نسل و عصری
نیست و برای همه انسان ها در همیشه زمان و تاریخ است و کربلا هم متعلق به قرآن مجسم
است و تا همیشه زمان می تواند برای همیشه انسان پاسخگو باشد. باید باور کنیم در هر
عصری می شود کنار این سرزمین آمد و از آن بهره گرفت. به عبارت دیگر پاورپوینت کامل سرزمین عطش ۸۹ اسلاید در PowerPoint
سرزمین سیرابی همیشه انسان است. ما کربلا را با عطش می شناسیم اما هرکس قرار است از
کربلا سیراب شود ناگزیر است. این حادثه سه جزء دارد. یک مقدمه بزرگ دارد، یک متن
دارد و یک پس از متن. ستم بزرگ ما این است که مقدمه و مؤخره آن را خوب ندیدیم.
نمی گوییم چه مقدمه بزرگی این حادثه دارد، و بعد از آن چه می گذرد و بازتاب های این
جریان در تاریخ کجاست. اگر قرار باشد یکی از فرزندان کوچک کربلا را شما مطالعه کنید
می شود انقلاب، خودِ انقلاب اسلامی مقصود و ره آورد همان حادثه است. من کتابی
نوشته ام با عنوان «پیوند دو فرهنگ»، آن جا پیوستگی های این دو انقلاب را بررسی
کردم که در حقیقت اثبات می کنم که زادگاه هشت سال دفاع مقدس ما واقعاً حادثه
کربلاست. چه در نوع حرکت بچه ها، چه در شعارهایشان، جهت گیری هایشان، اصلاً مقصد
کربلاست. هر چه می گویند آرزویشان است که به کربلا برسیم. صرفاً کربلا، کربلای
فیزیکی و جغرافیایی نیست، آن آرمان، قبله بچه های ما در دوران دفاع مقدس بود. پس یک
ستم ما این است که ما این مقدمه را واقعاً ندیدیم، نمی گوییم چگونه امام این زمینه
را می سازد، چه طور این آدم های بزرگ ساخته می شوند.
* مردانه شکسته بود
دیشب آخرین قسمت های زندگی حضرت مسلم بن عقیل را می نوشتم این صدوسیُمین یار حضرت
اباعبدالله است که دارم زندگی اش را می نویسم داشتم آخرین لحظه هایش را می نوشتم،
تنهایی هایش که دارد در کوچه های کوفه حرکت می کند، از زمانی هم که وارد این شهر
شده است با هیجده هزار استقبال کننده و وارد خانه مختار شده، بعد از آن وارد خانه
هانی شده و اصلاً کوفه را نمی شناسد. فضای کوفه و کوچه ها. حالا وارد کوچه های
قبیله کُنده شده که یکی از قبایل بزرگ آن هاست و بعد وارد بنی جَبَله یا بنی
بُجِیله که یکی از کوچه های مشهور کوفه بود هیچ صدایی نیست. کوچه خاموش خاموش است.
همه درها بسته است. من همان جا این رباعی را نوشتم:
درها همه بسته بود در قحطی مرد
فریاد نشسته بود در قحطی مرد
یک زن شبِ کوچه های بن بست و غریب
مردانه شکسته بود در قحطی مرد
فقط یک زن در را به رویش باز می کند، «طوعِه» آن هم در را باز کرده که ببیند چرا
بچه اش بلال نمی آید. چه اتفاقی افتاده در این شهر شوم وحشت زده، که در همان مسجد
کوفه ای که دو ساعت پیش لبریز از طرفداران حضرت مسلم بود حالا این چهره ها عوض شدند
و دور عبیدالله جمع هستند و عبیدالله دارد حَصین بن تَمیم را می فرستد که برو کوچه
به کوچه بگرد تا او از شهر خارج نشود و او را دستگیر کن و برای دستگیری اش جایزه
تعیین می کند مسلم یک نفر یاور ندارد. شهری که قبلاً امضاهای خون دادند و برای
اباعبدالله فرستادند. حالا در شرایط سخت و دشوار این ها گسسته می شوند. امام سجاد
(ع) می فرماید که ما وارد هر منزلی می شدیم امام قصه حضرت یحیای پیامبر را مطرح
می کرد و می گفت انتهای این راه برای من همان مسیری است که یحیی داشت. یعنی من هم
سر از تنم جدا می کنند و در مقابل ناپاک ترین و پلیدترین انسان سر من را در تشت
خواهند گذاشت. خوب حالا هر که باشد می گوید خوب آخر این راه این است که ایشان
می گویند، خوب برویم که چه؟ مسلم که وارد کوفه شد هیجده هزار نفر جمع شدند، در حالی
که تمام یاوران عبیدالله بن زیاد دویست نفر بودند که خلاصه می شدند در همان
دارالاماره. عبیدالله تهدید می کند که سپاه شام دارد می آید. یک گروه گسسته
می شوند. می گوید هر کس بماند حقش از بیت المال قطع خواهد شد. گروه دیگری گسسته
می شود. از انگیزه عاطفی زن ها استفاده می کند که خانم ها شوهرانتان اگر بمانند ما
آن ها را تبعید خواهیم کرد این شیوه عبیدالله بن زیاد بوده است. ببینید با این تفکر
همه رفتند، خیلی جالب است که هرکس می آمد می گفت که بقیه هستند، با تو یکی که مسأله
حل نمی شود، با تو یکی، با تو یکی، آرام آرام رفتند و می گویند مسلم وقتی وارد مسجد
شد پانصد نفر همراهش بودند. آمد نماز را شروع کند به صد نفر نمی رسیدند. نماز مغرب
را حضرت مسلم خواند. برگشت فقط سی نفر پشت سرش بودند. سجده شکرش را کرد ده نفر ماند
و بلند شد بیاید ده نفر هم رفتند. دیگر ایشان تنهای تنها شده بود. عبیدالله دستور
داده بود که بروید در مسجد، باورش نمی شد که این همه جمعیت رفته اند. گفت که بروید
از بالای سقف مسجد یک شکافی بیندازید مشعل بگیرید و ببینید چقدر هستند، گفتند کسی
نیست، گفت ممکن است گوشه و کنار این ها پنهان شده باشند، گفت بروید باز آتش
انداختند در سطح مسجد دیدند هیچ کس نیست. بعد از آن همه این مردمی که تا چند ساعت
قبل با مسلم بودند در مسجد جمع شدند و گوش به خطبه های عبیدالله سپردند و جالب این
است که در تاریخ ثبت است و می گویند عبیدالله نماز عشاء را خواند و همه این ها به
عبیدالله اقتدا کردند. خوب این ها گسسته می شوند، و می روند. امام چه می کند. کدام
مهندسی است که این عناصر و نیروها را نگه می دارد و بعد می آورد کربلا. آیا ما
امروز برای ارتباطمان با مردم به زبان اباعبدالله، نگاه اباعبدالله و رفتار اجتماعی
و سیرت ارتباطی اباعبدالله نیاز نداریم؟ و آیا این مطالعه به ما کمک نخواهد کرد تا
روش های مناسب امروز خودمان را بیابیم؟
* مانیفست شیعه
یک بحث مفصل است که این راه را بشناسیم در بررسی های من روشن شده که حضرت
اباعبدالله حدود بیست و چهار منزل را طی می کند تا به کربلا می رسد و هر منزل
حادثه ای است، درسی است، انتهای بسیار لطیفی وجود دارد که مخاطبان کربلا را از
این ها محروم کردیم، چه جور این آدم ها را جذب می کند. می دانید تمام این راه،
خواندن و راندن است و این از عجایب حضرت اباعبدالله است. هم سراغ بعضی ها می رود و
هم بارها در را باز می کند که کسی که می خواهد برود، برود. چون تا آخرین لحظه ها که
به کربلا می رسد، حضرت اباعبدالله می فرماید که بروید، من بیعتم را از گردن تک تک
شما برداشتم، حتی اگر می خواهید بروید دست بچه ها و خانواده مرا بگیرید با خودتان
ببرید. حتی به ابوالفضل العباس می فرماید می خواهی بروی برو، این ها با من کار
دارند؛ تا هیچ کس حق به گردنش نداشته باشد. در حالی که در راه وقتی به خیمه
عبیدالله بن حُر جُعَفی می رسد حضرت اصرار دارد که برود و او را جذب کند. می خواهد
حجت بر همه تمام شود. هیچ کس گریزگاهی نداشته باشد. می رود و می داند که این آدم
همراهی نمی کند. تنها یک اسب و یک شمشیر را به حضرت اباعبدالله پیشنهاد می دهد و
حضرت می فرماید نه خیری در توست و نه در شمشیرت، در حالی که آن بهترین اسب و بهترین
شمشیر است، البته بعداً این آدم پشیمان می شود و می آید کربلا، جالب است بدانید
اولین نفری که به کربلا وارد شده است عبیدالله بن حر جعفی است، زیارت عاشورا نوعی
مانیفِست شیعه است. به عبارت دیگر اساسنامه تفکر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 