پاورپوینت کامل یک چفیه … چهار مرد ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک چفیه … چهار مرد ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک چفیه … چهار مرد ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک چفیه … چهار مرد ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
منطقه بین قلاویزان عراق و پاسگاه بهرام آباد را مین گذاری می کردیم. با پنجاه نفر
از بچه های تخریب، ده شبه کار را تمام کردیم. بچه های خسته همه به مرخصی رفته
بودند. فقط من و چهار نفر دیگر ماندیم. چند روز بعد مسئول گردان اعلام کرد تمام
مین هایی که جلوی خط مقدم کاشته ایم، منفجر شده؛ مین ها ضد تانک و غیر استاندار
بودند و مدت زیادی هم از عمرشان گذشته بود. مدل مین ها را عوض کردیم. از پانزده نفر
از افراد گردان هم کمک گرفتیم وشب اول برای کاشتن مین ها رفتیم. آن شب هفت صد متر
مین گذاری کردیم و کار تا ساعت ۳۰/۱ صبح طول کشید. هوا که مهتابی شد، برای فرار از
دید عراقی ها، کار را تعطیل کردیم و با تویوتا برگشتیم عقب، تویوتایی بدون سقف و
چراغ … من بودم و رحمت ا.. یعقوبی و قربان علی پوراکبر و محمدرضا جعفری.
یکی از بچه ها رو کرد به من و با خواهش گفت: «حسین! برایمان روضه وداع زینب(ع) با
حسین(ع) را بخوان.» تعجب کردم؛ این جا؟ با این حال و وضع؟! خلاصه قبول کردم و از
گودال قتلگاه و گلوی بریده و پیراهن کهنه و … گفتم. همه گریه کردیم تا به مقر
رسیدیم.
شب دوم هم هفت صد متر مین گذاری کردیم و ساعت ۳۰/۱ صبح کار را تعطیل کردیم. آن شب
نیز به التماس یکی دیگر از بچه ها روضه شب قبل را تکرار کردم و گریه ها شدیدتر شد.
این بار هم وقتی به مقر رسیدیم، بچه ها نماز شب خواندند و خوابیدند.
شب سوم هم مثل دو شب قبل گذشت. آن شب اما بعد از برگشت از منطقه، تعدادی مین اضافه
در خط جامانده بود و باید چند نفر برای آوردنشان می رفتند. فرمانده لشکر هم از من
خواسته بود، سه نفر را به عنوان تشویقی به مشهد بفرستم. به یعقوبی و پوراکبر و
جعفری گفتم با جانشینی که از تدارکات می آید، مین های خط مقدم را برگردانند و بعد
هم به سمت مشهد حرکت کنند.
موقع خداحافظی چهره شان تغییر کرده بود و با دیدن هرکدامشان بند دلم پاره می شد.
دلم می لرزید، اما خداحافظی کردم. تازه چشم هایم بسته شده بود که یکی بالای سرم
فریاد زد: «حسین! پاشو! بچه ها منفجر شدند…» با لرز از جا پریدم. تا به خودم آمدم،
نگاهم خیره شد روی عروسکی که کنار چادر بود. عجیب تر از این نمی شد. همین چند روز
پیش به رحمت ا… خبر دادند خداوند دختری به او داده و با چه شوقی این عروسک را برایش
خرید … گریه امانم را بریده بود.
با محمدرضا شفیعی که بعدها شهید شد، سوار موتور شدیم و حرکت کردیم.نزدیکی مهران،
انبار مهماتی بود که ظاهراً گلوله ای به آن اصابت کرده و هشت صد مین ضدّ تانک که
داخلش بود، منفجر شده بود. دقیقاً زمانی که بچه ها به آن جا ر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 