پاورپوینت کامل وقتی مامان کوچک بود«دزدگیر فوتبالی» ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وقتی مامان کوچک بود«دزدگیر فوتبالی» ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی مامان کوچک بود«دزدگیر فوتبالی» ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی مامان کوچک بود«دزدگیر فوتبالی» ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۴۲
دکمه Power تلویزیون رو فشار دادم؛ مثل چند ماه گذشته صحبت از یار دوازدهم بود و
صدای امیر تاجیک با شعری حماسی از علی معلم تا روحیه ملی و هیجان مثبت مردم و
بازیکنان فوتبال کشورمون رو بالا ببره.
هر وقت صحبت از جام جهانی و فوتبال می شد یا این که دو تا پسر شیطونکم با زیر توپ
کشیدنای وقت و بی وقتشون، چینی های آنتیک دکورم رو می شکونن، پلکی به هم زده، نفس
عمیقی می کشم و سعی می کنم با فریاد آروم تری! او نا رو از ادامه قلع و قمع اثاث
خونه باز دارم و معمولا همون وقت، با فلاش بکی خاطرات گذشته رو مرور می کنم.
***
ـ نرگس… نرگس بیا دیگه! تو رو به خدا… یه یارمون کمه!
ـ حمید آقا! خوب یادته که اون دفعه چی شد!
ـ خوب… بابا… بابا که معلوم نیست به این زودیا بیاد… همه محل، رفتن ختم حاج
یدالله؛ اگر نیایی، حسابی بازی مون خراب می شه!
ـ عمرا… اون دفعه که خوب یادته… اون پسره لوس، هم چین پامو زد که تا دو هفته
می لنگیدم… تازه شم کفشام نوئه، خراب می شه!
ـ به خدا امیر قول داده که دیگه رو تو تکل نره؛ صحبت کفش رو هم نکن، بیچاره
علی رضای عمه، قول داده که کفش کتونی نوشو بده به تو و خودش با دمپایی بازی کنه.
آبجی جون! به خدا پوسیدیم، بعد از این همه امتحان سخت یه بازی «توپ»، خستگیمون رو
در می یاره. به خدا هر چی بگی قبوله! بچه هام قول دادن حرف، حرف تو باشه.
ـ باید فکرامو بکنم.
حمید، مثل همیشه ژست مردانه ای گرفت و دستی به محاسنی که نداشت کشید و گفت: بابا…
آبجی از خر شیطون بیا پایین؛ تا تو بخوای فکر کنی و پاشی بیای که همه از ختم
برگشتن!
مثل همیشه اون یه جفت چشم مظلوم و قیافه حق به جانب، کار خودش رو کرد و من یه بار
دیگه اغفال شدم.
خوبیش به این بود که حمید و امیر و علیرضا، همه شون از من کوچیک تر بودن و من خوب
می دونستم چه طور تو جمعشون رئیس و همه کاره باشم.
پس نکات ایمنی رو رعایت کردم؛
گره روسریمُ محکم کرده، چادرمُ به کمر بستم و کتونی های سفید و سورمه ای علی رضا رو
هم به پا کردم؛ البته با کمی درد و فشار؛ چون کفشاش یه شماره کوچیک بود.
بازی شروع شد؛ مثل همیشه دو به دو؛ من و امیر پسر عموم و علی رضا و حمید برادرم.
با وجب کشی ها و جرزنی های من، قرار بر این شد که فاصله بین دو درخت توت، دروازه
ما باشه و دو درخت انار که فاصله بیش تری داشتن دروازه تیم مقابل..
با سوت بلبلی حمید، بازی شروع شد و مثل همیشه امیر با سر و صدای زیاد، هم بازی
می کرد و هم گزارش. نیم ساعتی بود که بازی می کردیم و توی اون بعد از ظهر خرداد،
شُرشُر عرق. با این که مامان اینا سفارش کرده بودن سم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 