پاورپوینت کامل تنها روزی که پیش عراقی ها سر به زیر شدم!خاطرات آزاده حبیب الله معصوم;بخش سوم ۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تنها روزی که پیش عراقی ها سر به زیر شدم!خاطرات آزاده حبیب الله معصوم;بخش سوم ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تنها روزی که پیش عراقی ها سر به زیر شدم!خاطرات آزاده حبیب الله معصوم;بخش سوم ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تنها روزی که پیش عراقی ها سر به زیر شدم!خاطرات آزاده حبیب الله معصوم;بخش سوم ۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
قبل از این که حس اندوهم در سوگ رحلت امام را بیان کنم، بد نیست یادی از مرحوم پدرم
داشته باشم.
پدرم ـ خدا رحمتش کند ـ یکی از نوکران امام حسین علیه السلام بود. خودش اهل
سینه زنی و مداحی برای امام حسین بود.
من فرزند آخرش بودم؛ پیرمرد، ۸۶ سال داشت؛ وقتی گفتم: بابا! من می خواهم بروم جبهه،
گفت: بابا، تو عصای دست من هستی؛ ولی من نمی توانم بگویم به راه امام حسین نرو؛ هر
جا می خواهی بروی برو. به خدا می سپارمت.
دو سال بعد از رفتن من به جبهه، در بستر مرگ افتاد. درسن ۸۸ سالگی. بنده خدا هفته
آخر عمرش می گفت: من فقط آرزو دارم پسرم را ببینم؛ از خدا هم خواسته ام. بعدها مادر
و برادر برای من تعریف کردند که نیم ساعت مانده به ارتحال، نصف شب، ناگهان بلند
می شود، می نشیند و می گوید: «پسرم حبیب، آمدی؟ می دانستم می آیی». خلاصه خدای
متعال، این خواسته اش را اجابت می کند او مرا می بیند و از دنیا می رود.
قصه باخبر شدن من هم عجیب است. من به نوعی، بی آن که نامه ای بدهند، بدون این که
هیچ خبری برای من بیاید، یک روز در اردوگاه، انگار به من الهام شد، به دلم برات شد
که پدرم مرحوم شده! بعدها، از طریق نامه و از طریق یکی از فامیل های خیلی دورمان که
اسیر شد، این خبر را شنیدم؛ وقتی خبر را شنیدم در آن کنج اسارت و غربت، قرآنی دست
گرفتم و شروع کردم برای ایشان هدیه قرآن دادن..
وقتی خبر رحلت پدرم را شنیدم، اصلاً نگذاشتم رفقایم بفهمند. به رغم این که علاقه
زیادی به او داشتم، در غصه مرگ او خودم را خیلی کنترل کردم؛ ولی ماجرای حضرت امام
(ره)، جنبه عاطفی خاصی پیدا کرده بود.
بعد از رحلت امام، عراقی ها در اردوگاه خیلی نرمش داشتند؛ چون می دانستند اگر
بخواهند بد برخورد کنند، اردوگاه منفجر می شود.
خبر رحلت امام (ره) از بلندگو پخش شد. ساعت ۷ صبح رادیو ایران اعلام شد، ساعت ۵ بعد
از ظهر در عراق پخش شد. البته این را هم بگویم، شب پیش، از تلویزیون عراق، صحنه های
بیماری امام را دیدیم؛ بچه ها بلند شدند و حدیث کسا و توسل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 