پاورپوینت کامل زیر باران، آسمانی شدن را حس کردیم ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زیر باران، آسمانی شدن را حس کردیم ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زیر باران، آسمانی شدن را حس کردیم ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل زیر باران، آسمانی شدن را حس کردیم ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

آسمانی شدن

وقتی بارون میاد همه می رن زیر یه سرپناه که خیس نشن، اما این بارون فرق می کرد.
همین که بارون شروع می کرد به باریدن، بعضی ها از هتل میومدن بیرون و خودشونو آرام
آرام می رسوندن صحن مسجد که برن زیر ناودون طلا تا بارون به تنشون بخوره، خیس بشن و
شسته بشن. شسته بشن از هر چی ناخالصی که تو وجودشون پیدا شده. هرجای دیگه فرار از
بارون و زیر ناودون پناه گرفتن سرزنش داره و یه کار نامعقوله، اما این جا زیر
ناودون رفتن یه فرصته و یه غنیمت. فرصتی که می تونه آدم تموم گرد و غبارهایی که رو
آینه دلش نشسته رو یه جا به دست بارون بده تا دلش دوباره بشه مثل یه آینه، صاف و
روشن و بی کینه.

خواهی که شود دل تو چون آیینه

ده عیب برون کن از درون سینه

کبر و حسد و ظلم و حرام و غیبت

بخل و طمع و حرص و ریا و کینه

از اون طرف هم هر وقت هوا بوی بارون می گرفت شرطه ها می ریختن و همه رو از حجر حضرت
اسماعیل(ع) بیرون می کردن و کسی رو نمی گذاشتن داخل حجر بره. صحن مسجد پر می شد از
مردمی که عاشق این بارون بودن. بارون از بالا می آمد سمت زمین، دست هایی هم از سوی
زمین به آسمون بلند می شد. انگار می خوان آسمون را بغل کنن. بعضی رو می دیدی که با
آرامش تمام زیر بارون به نماز ایستادن و قنوت گرفته ان و یه بارون گریه هم راه
انداختن. راستی راستی بعضی ها چقدر آسمونی شده بودن. ان شاءالله اگر نصیبتون شد و
از اون جا به آسمون رفتین یه خورده هم یاد زمینی ها باشین.

راز زیبایی

من نمی دانم که چرا می گویند: کبوتر زیباست…» اما هر زیارتگاهی که می روی همین
کبوترهای زیبا را می بینی؛ مشهد امام رضا علیه السلام، روی گنبد طلا، صحن سقا، بر
بلندای گلدسته ها، و هر کجای این حرم های زیبا و قشنگ که می روی باز هم این
کبوترهای زیبا را می بینی که به زینت حرم افزوده اند؛ حرم حضرت معصومه
سلام الله علیها، حرم حضرت عبدالعظیم و… حتی حرم پیغمبرصلی الله علیه وآله و چه
بگویم حتی خود مسجدالحرام و خانه خدا باز هم کبوتر می بینی و مردمی که بسته های
گندم برای آن ها می آورند. بعضی جاها هم که چشمت به گنبدی نمی افتد ولی دل به آن جا
می سپاری، می بینی باز هم کبوتر هست. وقتی به زیارت بقیع می روی کبوترهایی را
می بینی که دسته دسته پرواز می کنند و روی قبرهای این مزار می نشینند. آن جا دلت
می خواهد که کاش تو هم کبوتر بودی و در میان جمعیت کبوترها روی خاک بقیع می نشستی.
بعضی ها مشتاقانه می روند که مثل کبوترها شاید از روی خاک بقیع دانه بیشتری بردارند
و خوشه های معرفت خویش را کامل تر کنند، اما پشت دیواری از نرده ها به افرادی بر
می خورند که مامور شده اند نگذارند کسی کبوتر بقیع شود.

دل شکسته ات را آن جا جا می گذاری و با قلبی سوزان و چشمی گریان به کبوترهای بقیع
غبطه می خوری. به آن ها می گویی: خوش به حالتان که این نرده ها و این ماموران و…
هنوز مانع بروز عشقتان نشده اند، خدا کند کسی نفهمد شما هم مشتاق بقیع هستید و
گرنه…

عشق گناهی بود که در صف محشر

منفعل است آن که این گناه ندارد

دلمان را به این کبوترها می سپاریم تا همیشه آن را در بقیع به پرواز درآورند، تا
همیشه زائر حرف ها باشد همیشه حاجی باشد، همیشه زائر حرم پیغمبرصلی الله علیه و آله
بماند و همیشه چون کبوترها زیبا شود.

شیوه پیغمبری

به حالشان غبطه می خورم. اهل کرمان بودند و دوتایی با هم آمده بودند عمره. یکی
پانزده ساله بود و دیگری هفده ساله. داخل مسجدالنبی دیدمشان. وقتی این دو برادر
کنار هم به نماز می ایستادند یک جوری می شدم.

گفتم حتماً با کاروان دانش آموزی آمده اید؟