پاورپوینت کامل داستان آشنا;خدای خرمایی؟ ۲۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان آشنا;خدای خرمایی؟ ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان آشنا;خدای خرمایی؟ ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان آشنا;خدای خرمایی؟ ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

حوصله سفر با آن ها را نداشتم آخر من جوان را چه به هم سفری با آن ها؟!

همه شان جای پدر و پدربزرگ من بودند، اما پدر دست بردار نبود. پایش را کرده بود توی
یک کفش که باید بیایی. می گفت: جایزه برنده شدنت است.

اصلا از اولش نباید به حرفش گوش می دادم. خطبه همام! آخر مرا چه به این حرف ها؟

البته ارزش جایزه مدرسه را داشت؛ اما جایزه پدر بدجور حالم را گرفته بود. آن موقع
که گفته بود:«یک چیز خیلی خوب»، فکر نمی کردم منظورش این سفر زیارتی اجباری باشد.
قربان امام رضا؛ اما به خدا این طورش دیگر نوبر بود.

*

خواب چه می دیدم. نمی دانم؟ اما می دانم که خیلی شیرین و دل چسب بود.

بابا ول کن نبود، هی صدا می کرد. هرچه هم که به این طرف و آن طرف غلت می خوردم
فایده نداشت، انگار زور پدر بیش تر از شیطانی بود که به قول خودش این طور وقت ها دم
گوشم لالایی می خواند.

بلند شدم. باد خنکی از دریچه های کولر می آمد. پدر سر سجاده اش قرآن می خواند.
نزدیک تر که رفتم چپ چپ نگاهم کرد:«ساعت خواب! بجم پسر الآن آفتاب می زنه!» سرم را
انداختم پایین و رد شدم. سمت حیاط می رفتم که باز صدایش آمد:«ساکتو بستی دیگه؟ بعد
از نهار ان شاء الله راه می افتیم». حالا کو تا عصر! همیشه خدا عجله می کرد. آن روز
اصلا نفهمیدم نهار چی خوردم. بوی قرمه سبزی مادر داشت دیوانه ام می کرد. بشقاب دوم
را نکشیده بودم که دست پدر را جلو دیسِ پلو دیدم: «سیر شدی، این دیگه اضافیه، خدا
رو خوش نمی یاد»

یعنی چه؟ خب سیر شدم که شدم؟! پدر همیشه بلد بود به همه چیز گیر بدهد!

«کم بخر! کم بخواب! کم بخند! مؤمن قهقهه نمی زنه!…»

حالا تازه مصیبت اصلی مانده بود، این چند روز چه باید می کردم؟

*

قطار تأخیر داشت. غروب بود که راه افتادیم، شب جمعه.

پدر و بقیه مدام زیر لب غر می زدند. آخر به نماز اول وقتشان نرسیده بودند. قرار شده
بود ایستگاه بعدی نگه دارند.

کم کم صحبتشان گل انداخت. از هر دری می گفتند؛ سیاست، اقتصاد، دین، اجتماع. بیش تر
از همه آقای مرادی می گفت. نمی دانم چطور دعای کمیل اش را فراموش کرده بود؟! پدر
می گفت هفته ای نیست که خانه شان هیئت نباشد.

باز هم جای شکرش باقی بود، والّا همین جا همه مان را رو به قبله می نشاند و
بسم الله…

یک هو یاد خطبه همام افتادم و تا به خودم بیایم، دیدم بلند داد زده ام:«شب جمعه است
انگار، وَلاینسی ماذُکِّرَ۱» و پدر و بقیه دارند با خشم نگاهم می کنند.

آقای مرادی دیگر چیزی نمی گفت. فکر می کنم متوجه منظورم شده بود. بقیه هم چپ چپ به
پدر نگاه کرده و رفته بودند کنار، انگار می خواستند بگویند: «حاج آقا از شما بعیده،
با این بچه تربیت کردن تان!»

اما من که چیز بدی نگفته بودم. تازه پدر باید خوشش هم می آمد. مگر خودش تشویقم
نکرده بود که حفظش کنم؟

آن شب پدر کلی بدوبیراه بارم کرد. حسابی عصبانی شده بود از دستم. چندبار آمدم
بگویم: «وَلا ینابِزبالأَلقابِ… مَکظُوماً غَیظُهُ»۲ اما راستش دیگر حسابی
ترسیده بودم. خودم هم نمی دانم چرا این طور شده بودم. دیگر همه چیز و همه کس مرا
یاد آن خطبه می انداخت. تقصیر هم نداشتم، فکرش را بکن، یک ماه تمام روزی سه بار همه
خطبه را بخوانی و بنویسی! اما باید سکوت می کردم. انگار آدم ها دلشان نمی خواهد کسی
اشتباهاتاشان را به رخشان بکشد. انگار دوست دارند فقط خودشان امر و نهی کنند، فقط
خودشان.

*

چه صفایی داشت حرم امام رضاعلیه السلام، حتی کبوترهایش هم با کبوترهای همه جا فرق
داشت،

حتی طعم آبِ سقاخانه اش.

هرچند هنوز دل خوشی از هم سفری با پدر و بقیه نداشتم، اما انگار ارزشش را داشت. حتی
ارزش یک بار دیگر حفظ کردن آن خطبه، خطبه ای که حالا هرلحظه و همه جا با من بود،
ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.