پاورپوینت کامل شرط می بندم شنل قرمزی در عمرش آبگوشت نخورده است ۳۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شرط می بندم شنل قرمزی در عمرش آبگوشت نخورده است ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شرط می بندم شنل قرمزی در عمرش آبگوشت نخورده است ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شرط می بندم شنل قرمزی در عمرش آبگوشت نخورده است ۳۵ اسلاید در PowerPoint :
۳۸
(مصاحبه اختصاصی میرزا بنویس با ابوشهرزاد)
میرزابنویس: سلام خدمت ابوشهرزاد طنزنویس. مدتی است از شما و قصه های این وری تان
خبری نیست نگران شدیم گفتیم نکند اتفاقی برای حضرت عالی افتاده باشد و آمدیم به
شما سری بزنیم؛ هم از صحت مزاج حضرت عالی مطمئن شویم هم گپی دوستانه در قالب مصاحبه
داشته باشیم.
ابوشهرزاد: تو خیال کردی پینوکیو فقط توی قصه هاست؟
میرزابنویس: منظورت چیه؟
ابوشهرزاد: منظورم همان قسمت است که دروغ می گوید و دماغش دراز می شود. واقعا تو از
نبودن من نگران شدی؟
میرزابنویس: خب، راستش سردبیر بیش تر نگران شد. هرچه هم بهش گفتم خودم جای خالیش را
پر می کنم گوش نداد و گفت: برو ببین چه مرگش شده. بگذریم، معمولا رسم است مصاحبه با
معرفی و آشناکردن مخاطبان با مصاحبه شونده آغاز می شود آقای ابوشهرزاد نمی خواهید
خودتان را معرفی کنید؟
ابوشهرزاد: با کمال میل؛ من ابوشهرزاد هستم.
میرزابنویس: نه، منظورم از آن لحاظ بود.
ابوشهرزاد: از آن لحاظ هم ابوشهرزاد هستم.
میرزابنویس: منظورم این است که کمی بیش تر درباره خودتان توضیح دهید؛ مثلا از کی و
چرا ابوشهرزاد شدید اصلاً ابوشهرزاد یعنی چه؟
ابوشهرزاد: ابوشهرزاد یعنی پدر شهرزاد و من از وقتی یادم هست ابوشهرزاد بودم و
درمورد پرسش دیگرتان باید بگویم مگر کسی از تو می پرسد چرا میرزابنویس شدی که از من
می پرسی چرا ابوشهرزاد شدم؟
میرزابنویس: داری حوصله ام را سر می بری. اصلا بگذریم؛ به نظر می رسد اسم شما مثل
بسیاری از طنزنویس ها مستعار است راستی چرا از اسم مستعار استفاده می کنی؟
ابوشهرزاد: از بیم آنکه بعضی سیاسیون صاحب این قلم را به بند کشند و قلم را بشکنند
و نگذارند لایه های جهل و گمراهی را بشکافم و نور حقیقت را نمایان سازم. گروه های
فشار، لباس شخصی ها، چکمه پوش ها، کلاه یوَری های و بسیاری دیگر از گروه های
مافیایی به دنبال…
میرزابنویس: خب، البته در برهه هایی از زمان طنزنویسانی بودند که به دلایل سیاسی و
به خاطر در امان ماندن از آزار و اذیت صاحبان قدرت به نام مستعار پناه برده اند.
اما بسیاری از اوقات چنین عذری نبوده ولی مثل اینکه طنزنویسان بر اساس یک رسم یا
اصل یا عادت اسم مستعار به کار می برند. جان بابایت درست جواب بده!
ابوشهرزاد: راستش به دلایل و موارد بسیاری طنزنویسان از اسم مستعار استفاده می کنند
که شرح همه آن ها در این مختصر نمی گنجد. این که خود را کس یا چیز دیگر بنامیم تا
هم بتوانیم حرف هایی را که روی دلمان تلنبار شده بزنیم و هم از خشم و غضب آنهایی که
می توانند برای ما دردسر (و گاهی حتی بیشتر از دردسر، درد همه جا) درست کنند در
امان باشیم یکی از موارد استفاده است. گاه زیبایی، ظرافت و چندپهلوبودن نام مستعار
نویسنده کامل کننده و بخشی از متن است و گاه خود نام مستعار جدا از متن یا متن های
نویسنده به تنهایی معنا و مفهومی طنزآمیز دارد که نشان دهنده ویژگی ها،
دل مشغولی ها و دغدغه های شخصیت اوست به همین نام با مسمای ابوشهرزاد دقت کنید. گاه
نیز نام مستعار آشکارکننده یکی از ابعاد شخصیتی نویسنده است. نویسنده ای که در
قالب های متفاوتی اعم از جدی و شوخی با نام واقعی و گاه حتی با نام مستعاری دیگر
می نویسد. این دو شخصیت، دو بعد و دو لایه از وجود نویسنده با هم متفاوتند. چه از
نظر خود نویسنده چه از نظر خواننده. پس بهتر آن است که با دو نام خوانده شوند تا
خواننده هم در برقرارکردن ارتباط با هرکدام از شخصیت ها (به وسیله خواندن آثارشان)
به دلیل تفاوت ها و گاه تناقض های ظاهری این شخصیت ها دچار ابهام و سردرگمی نشود.
و مواردی دیگر هم هست که باشد برای مصاحبه های بعدی!
میرزابنویس: خب، حالا نمی خواهی نام واقعی خود را بگویی؟
ابوشهرزاد: نه
میرزابنویس: این طوری امکان دارد خواننده های عزیز مجله فکر کنند من تو هستم یا تو
من هستی یعنی ابوشهرزاد را با میرزابنویس اشتباه بگیرند.
ابوشهرزاد: مطمئن باش خوانندگان فرهیخته و با ذوق ما هرگز چنین اشتباه و کج سلیقگی
را مرتکب نمی شوند. من این پرسش تو را نشنیده می گیرم و از خوانندگان عزیز هم
ملتمسانه تقاضا می کنم به خاطر من این پرسش تو را نخوانده بگیرند.
میرزابنویس: نسبت شما با سردبیر اضافی؟
ابوشهرزاد: البته سردبیر اضافی انسان نازنینی است که قلمی نو و رشک برانگیز دارد و
مطمئنم که تو به قلم او حسادت می کنی اما به هرحال او یک مقاله نویس است و من یعنی
ابوشهرزاد یک قصه نویس.
میرزابنویس: و نسبت ابوشهرزاد با آن شهرزاد قصه گو چیست؟
ابوشهرزاد: هه هه هه، هر آدمی که کمی عقل و سواد داشته باشد می داند ابوشهرزاد یعنی
پدر شهرزاد.
میرزابنویس: از کجا معلوم قصه هایی که ابوشهرزاد می گوید مال شهرزاد بخت برگشته
نباشد؟
ابوشهرزاد: چه فرقی می کند بین پدر و پسر این حرف ها نیست.
میرزابنویس: اما تا آنجا که من می دانم شهرزاد نام دختر است.
ابوشهرزاد: همه فرزندها برای پدر مثل هم هستند.
میرزابنویس: قصه های تو حتی اگر مال شهرزاد قصه گو هم نباشد خیلی آشنا به نظر
می رسد. می شود بگویی آنها را قبلا کجا خوانده ام؟
ابوشهرزاد: توی دیدار آشنا
میرزابنویس: منظورم قبل از دیدار آشنا بود. موضوع جالب این که هروقت می خواستم
قصه های تو را برای کسی تعریف کنم اولش را که می شنید، می گفت: این قصه را قبلا
شنیده ام.
ابوشهرزاد: ببین اگر منظورت زدن برچسب سرقت ادبی و این حرف هاست کور خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 