پاورپوینت کامل وقتی همه چیز اشغاله! ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وقتی همه چیز اشغاله! ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی همه چیز اشغاله! ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی همه چیز اشغاله! ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

عصر یکی از روزهای داغ تابستون بود و من مشغول سیر آفاق و انفاس بودم و مثل همیشه
از ثانیه های زندگیم ـ که به شدت با عارضه روزمرگی دست و پنجه نرم می کرد ـ عمراً
قدِ یه دوزاری هم لذت نمی بردم!

همه چیز مثل روز گذشته بود و همه چیز روز گذشته مثل روزای گذشته! مثل همیشه
ماشین ها چراغ قرمز رو رد می کردن. سرنشینان ماشین ها درست مثل روزای گذشته پاکت
خالی پفکشونو از شیشه ماشین بیرون می انداختن. جوونای با صفای همیشه گی، مثل روزای
گذشته به باجه تلفن های عمومی که حالا یواش یواش جزیی از ارث باباشون شده بود تکیه
داده بودن و با لبخند ملیحی که اینجور وقتا به لب دارن(!) مشغول صحبت های
همیشگی شون با طرف، بودن و کلّهم پول تو جیبی شونو که برای تهیه کارت تلفن هزینه
کرده بودن دو دستی تقدیم شرکت محترم مخابرات می کردن!

خلاصه اینکه همه چیز درست مثل تمام روزای تکراری بود و از اونجا که الان هم بدجوری
به عارضه روزمره زدگی دچارم، اصلاً حال و حوصله ندارم ادامه ویژگی های یه روز
تکراری رو براتون توصیف کنم… همه چیز درست مثل یه روز تکراری بود دیگه! بی زحمت
اگه شما هم الان بی حوصله نیستین ، ادامه ویژگی های این جور روزا رو خودتون تو
ذهنتون تصور کنین.

القصه، همین جور واسه خودم مشغول سیر آفاق و انفاس بودم که ییهو گوشی همراهم زنگ
خورد. دست در جیب مبارک کردم و گوشی رو از ته جیبم بیرون کشیدم (البته پیدا کردن
گوشی تو جیبی که کلّهم روزای سال بیشتر به اراضی لم یزرع شباهت داره کار مشکلی
نیست!)

ـ بله؟

-سلام علیکم

ـ به به! سلام عرض شد آقای سردبیر

ـ علیک سلام، کجایی بابا؟ اگه برات مقدوره، سریع با بنده یه تماس بگیر!

– به روی چشم، الساعه

ـ تق (صدای قطع شدن تماس!)

با خودم گفتم این خطوط همراه که ۳۶۵ روز سال مرخصن، پس بهتره از باجه تلفن های
عمومی تماس بگیرم ( از خدا که پنهون نیست، از خلایقش چه پنهون، نه که این خط ما از
این آبرو برهاست، خط ندادن رو بهونه کردم تا خودمو گول بزنم. اینطوری اعتبار خطم که
۲۶۲۴ تومن تهش مونده بود تموم نمی شد!)

دستمو کردم تو جیبم و با تمام وجود سعی کردم در ژرفای جیبم سکه ای پیدا کنم. بر
خلاف تصورتون اون قدرها هم وضعم خراب نبود… یه سکه ۵ تومنی، از اون طلایی هاش،
مدتی بود برای همچین روزی داشت ته جیبم خاک می خورد. سکه رو از جیبم درآوردم و بادی
به غب غب انداختم و با حالتی پیروزمندانه به سمت باجه تلفن سکه ای رفتم.

برخلاف تمام روزای تکراری دیگه، این بار هیچ کس اطراف باجه تلفن نبود. خیلی برام
عجیب بود چون همیشه اینجا از خروس خون تا بوق (…) صفی از خلایق تشکیل شده بود که
همه از سر و کول هم بالا می رفتن. در کمال تعجب سکه رو تو دستگاه انداختم، ولی هرچی
منتظر موندم از بوق آزاد خبری ن