پاورپوینت کامل عبرت اینه ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عبرت اینه ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عبرت اینه ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عبرت اینه ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۳۷

کنت ژولین و اسقف اعظم اشبیلیه دریا را پس زده بودند تا به اردوگاه برسند. نمی دانم
روز بود یا شب ولی آنها از کبود می گفتند وقتی دستان مکدرشان به سوی ما دراز شد
آنها را فشردیم و پیمان بستیم تا هوای شهرها و ده کوره هاشان را داشته باشیم. از آب
گذشتیم تا راه نفس ها را باز کنیم. اسب دواندیم، شمشیر کشیدیم اما دین مردم را مثله
نکردیم. آتش خشم خود را به جان عقاید نیانداختیم، معابد را فرو نکوفتیم. فقط اسب
راندیم در معابری که مردم مثل لات و هبل غرق در سکوت و بهت به تماشا ایستاده بودند
و ما باید در کالبدشان شور و هیجان می ریختیم و زنده شان می کردیم، اما نمی دانستیم
که روزی آنها را خواهیم پرستید و…

به ما آموخته بودند مثل سرشاخه هایی که در حوالی باد می رقصند نرم و معتدل باشیم
وبهشت را تعارف کنیم مخصوصاً در سرزمینی که دین در پنجه کلیسا بود و اقلیت ها در
تنگنای گوت ها، نفس نفس می زدند.

کنت ژولین و اسقف اعظم ما را به سرزمینی خوانده بودند که شب از فواره هایش بیرون
می زد و به سر و روی مردم می پاشید. اما قرار بر این بود که ما فانوس هامان را بر
روی سنگ فرش های خونین جا بگذاریم و برای ستاره ها جا باز کنیم.

*

شهرها به بلوغ رسیده بودند به رنگ شکوفه هایی که می بارند به بلندای روزهای سرخوش
تابستان به طعم خرمالوها و انارهایی که از پاییز می آویزند.

ابن رشد، محی الدین عربی، ابن حزم، ابن طفیل و ابن ماجه سلسله جبالی بودند که آندلس
به آن ها تکیه کرده بود. آن روزها سقف ها را از کتاب می ساختند تا فرزندان آدم
سرسپرده معرفت باشند و دیوارها را آن چنان که هوای آسمان را داشته باشد. دانستن را
در خیابان ها می گستردند تا همه با پای برهنه بر روی مخملی زمردین بدوند و جای
زنجیرهای آهنین روزها و سال های قبل و آثار فشردگی کفش های تنگ تعصب بهبود یابد. آن
روزها آندلس سرشار بود وقتی خشت ها بر روی هم چیده می شدند و کاشی ها کنار هم
می نشستند نگاه را به اوج می بردند و عقل را در حیرت وا می گذاشتند. آندلس آن روز
سرزمین ستون ها و مناره ها است و من دارم کم کم از فراز به فرود می ایم.

در اوج بود