پاورپوینت کامل قاراشمیش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قاراشمیش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قاراشمیش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل قاراشمیش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

با صدای بابا از خواب می پرم: خرس گنده! لنگ ظهره، پاشو دیرت شد. از سر
کارت تماس گرفتن، میگن هنوز نیومده سرکار! از هیکلت خجالت نمی کشی؟!

از اینجا به بعد حرفای بابا رو دیگه نمی فهمم. چشمای خواب آلودم دودو می زنن تا
ساعت رو روی دیوار پیدا کنن.

آخ آخ عجب گندی بالا اومد! کی ساعت نه ونیم شد؟!

هول هولکی از جام می پرم. هنوز پام خوابه، به قول قدیمیا پام سِرِ! واسه همین
بی اختیار عین ماست ولو می شم کف اتاق!

بابا که یه بند داشت غُر می زد، با دیدن این صحنه فیتیله رو می کشه بالاتر و
حسابی…

پسره دست و پا چلفتی! مگه مجبورت کرده بودن ته برنامه های تلویزیونو در بیاری؟!

همین طور که دارم لباسامو روی همدیگه می پوشم، توی دلم جواب میدم:
خب به من چه؟! فینال جام باشگاه های قارقوزستان بود. سالی یه باره ها!

دکمه هامو بالاپایین می بندم. پیژامه ام از زیر شلوارم زده بیرون.

ـ مامان… مامان… این جورابای من چرا سوراخه؟!

پنج دقیقه بعد

ـ مستقیم… مستقیم

عجب آدم بدشانسی هستم من. حالا اگه طالب نباشی تاکسی سواربشی آنقدر برات بوق می زنن
که تو رودربایستی مجبور می شی سوار شی! حالا یه ماشین هم پیدا نمی شه.

ـ بپر بالا دادا… سیم ثانیه ای مقصد پیاده ات می کنم!

این دیگه از کجا پیدایش شد؟ تاکسی موتوریه. نه پولشو دارم، نه از جونم سیر شدم!

ـ نه داداش! قربون مرامت. منتظر کسی هستم. شما بفرمایید دیرتون نشه

ولی فکر کنم طرف فهمید دروغ می گم. یه نگاه به ساعتم می اندازم. اوه اوه… ده
دقیقه به دهه. عجب شکری خوردم تاکسی موتوریه رو رد کردم.

دو دقیقه بعد

حتم دارم اگه بتونم امروز سرکارم برسم سرمو گوش تاگوش می برن، می ذارن رو سینه ام!

یه پیکان ۴۸ از ده پونزده متری داره برام چراغ میده. ای بابا… اینم که تا خرخره
پره!

جلوی پام ترمز می زنه.

ـ به به چه شاه پسری! از در راننده بیا بغل خودم بشین!

حیف که دیرم شده، والا یه چیزی بهش می گفتم. طرف به جز خو