پاورپوینت کامل روزهای آشنا; انتقام از خدا ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روزهای آشنا; انتقام از خدا ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روزهای آشنا; انتقام از خدا ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل روزهای آشنا; انتقام از خدا ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

هیچ راهی جز پذیرش این طرح نبود۱، حتی اگر همه مردم مخالفت می کردند. پیش شرط تمام
کمک های نظامی و اقتصادی آمریکا قبول این طرح بود ولی یک مانع بسیار بزرگ وجود
داشت؛ عده ای متحجر که نمی خواهند وابسته باشند. مگر آمریکا چه عیبی دارد؟! این
حرف ها و بسیاری دیگر شبیه به این، غرولندهایی بود که محمدرضا پهلوی، اعلی حضرت
همایونی ایران! زیر لب با خود می گفت.

این طرح را آمریکا داده بود. تمام کمک هایش را هم مشروط به پذیرش این طرح کرده بود،
طرحی کاملا اقتصادی و پیشرفته، هیچ نقصی هم نداشت! فقط کشور را وابسته می کرد و
برای محصولات دور ریختنی آمریکایی هم بازاری پیدا می شد و هم نان بخور و نمیری توی
سفره آمریکایی های ندار، می رفت، چه قدر ما بخیل بودیم که نگذاشتیم آن طرح اجرا
شود، مگر سی میلیون ایرانی چه قدر ارزش دارد که به خاطر آن دل آمریکایی های مهربان
و نازک نارنجی را شکستیم؟!

*

شاه دوباره عزا گرفته بود. هشتم بهمن ماه ۱۳۴۱، اول ماه مبارک رمضان بود. دوباره
عده ای روحانی از منبر و محراب، اسلحه ای ساخته بودند برای افشای سیاست های پلید
رژیم، و حالا تمام افسران ساواک و سیا» مضطرب شده بودند. باید کاری می کردند. به
همه مراکز ساواک و استان داری ها نوشتند که به روحانیان تذکر بدهید: سرتان توی کار
خودتان باشد. از احکام و عقاید و اخلاق بگویید. به شما چه ربطی دارد که از آمریکا
صحبت کنید.» ولی کو گوش شنوا؟ از روز اول ماه مبارک رمضان به هر مسجدی می آمدی صحبت
از غارت کشور بود. یکی می گفت: مردم! می خواهند مملکت شما را بفروشند دیگری فریاد
می زد: حاج آقا خمینی فرمودند این طرح فقط برای پر کردن جیب آمریکایی ها و خالی تر
کردن سفره مردم است. و…

بالاخره تحمل ساواک تمام شد؛ عده زیادی از روحانیان و منبری ها دستگیر شدند تا ماه
رمضان را در زندان های ساواک با سحری ها و افطاری های سفارشی روزه بگیرند.

حتی نقش بازی کردن های رژیم کارگر نشد هر چه پول خرج کرد تا مثلا در روزنامه ها
مطلب خوب چاپ کنند، شراب فروشی ها را ببندند، سینماها فیلم بد پخش نکنند ولی هیچ
فرقی به حال این روحانیون سمج نداشت.

عید فطر از راه رسید، عید مردم، ولی عزای شاه و حامیانش. در آن سو، رژیم مثل مار
زخمی در انتظار انتقام از مردم بود. انتقام از منبر، انتقام از محراب و انتقام از
شب های قدر و احیاء، همان شب هایی که شاه را با تمام جبروتش با همه اربابان خارجیش
با همین منبرهای چوبی، به ذلت کشاند. همان شب هایی که ذکر برداشتند و بیدار نشستند
و برای خیرخواهان مهربان تر از دایه آمریکایی دعا کردند. انتقام از همه، حتی خدا و
ائمه. چون این آخوندها به نام خدا و اهل بیت از جانشان می گذشتند پس از آن ها هم
باید انتقام می گرفتند.

*

اسفندماه به آخر نزدیک می شد و بهار نزدیک بود همان بهاری که با گل های رنگین خود
خبررسان خوبی هاست. شاه سخنرانی کرد و آخوندهای از همه دلسوزتر را متحجر و بدتر از
توده ای های خائن دانست. وعده مشت» داد گفت هر کس با طرح مخالفت کند با مشت
عدالت!! او را سر جایش خواهم نشاند.»

خمینی اما گفت تا زنده ام نخواهم گذاشت احکام دین را پایمال کنید. تا زنده ام
نخواهم گذاشت اجانب را بر ناموس اسلام و مسلمین مسلط کنید. اگر می خواهید من ساکت
باشم مرا بکشید. پیغمبر ۶۳ سال داشت. و علی در ۶۳ سالگی شهید شد. ای سرنیزه ها! من
نیز اکنون ۶۳ ساله ام پس مرا بگیرید سینه ام را بشکافید تا از این همه رنج و مصیبت
آسوده شوم.

*

علما در منزل ایت الله خمینی جمع بودند و او با اطمینانی که جز با ایمان به قدرتی
لایزال ممکن نبود همه را به یک