پاورپوینت کامل داستان آشنا ;پروانه بهشت روی توأم ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان آشنا ;پروانه بهشت روی توأم ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان آشنا ;پروانه بهشت روی توأم ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان آشنا ;پروانه بهشت روی توأم ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

جان من فدای نگاهت، نگاهم کن، مگر من چه کم دارم از آنان؟ دیگر بزرگ شده ام، من هم
می توانم چون علی اکبر بر خصم بتازم. ببین چه قدر قدم بلند شده است، می توانم از
شجاعتم آن ها را به هراس اندازم.

هرچه دارم به فدایت، مگر تو امام من نیستی؟ مگر اطاعت تو بر من واجب نیست؟ تنهایی
ابد نصیبم باد اگر امروز مولایم را تنها گذارم. من به حقانیت تو گواهم. شرم باد بر
کوفیان که در نوشته های خود دروغ جای دادند. من که می دانم تو بزرگ جوانان اهل
بهشتی، مادرت فاطمه و پدرت علی است و جدت رسول گرامی خدا. چگونه بایستم و تنهایی ات
را نگاه کنم؟ شرم باد بر شمر که پیش رویت ایستاد و تو را منکر شد. به خدا قسم
تنهایت نمی گذارم.

عموجان، جگرم سوخت وقتی دیروز به یارانت گفتی که نباید کشته بشوند و بهتر است بروند
زیرا که یزید فقط گرفتاری حسین را می خواهد. اما شاد شدم وقتی اینان ماندند تا
عزیزترین سرمایه خود را فدای تو کنند. من نیز جانم این بزرگ ترین دارایی ام را با
رضایت به پایت می ریزم.

عموجان بگذار من نیز فردای قیامت کنار سلسبیل بنشینم و از خوبان بهشت باشم. بگذار
این دم آخر خوب ببینم تو را من که پدر را در سیمای تو می جویم.

*

نه قاسم جان، تو که هنوز سنی نداری، چیزی از خوشی دنیا ندیده ای، هزار آرزو داری و
راهی طولانی در پیش روی، زود است برای تو رفتن. نگاهت که می کنم اشک در چشمانم حلقه
می زند و راه نفس در گلویم بسته می شود. با خود می گویم قاسم یادگار برادرم است؛
فرزند گرامی حسن. این از جان گذشته که روبه رویم ایستاده و صورت ماهش خیمه ها را
روشن می کند، قاسم است. چگونه بگذارم برود و خونین از میدان بازگردد؟

این راه را که می بینی، به میدان جنگ می رسد و میدان جنگ جای هجوم وحشیانه دشمن
است. آن جا تیر و شمشیر و نیزه به استقبالت می اید. آن ها درنده خویانی هستند که
خلعت انسان به تن دارند. اندکی درنگ کن، می خواهم تو زنده باشی.

*

عموجان چرا می گویی که جهاد بر من واجب نیست؟ به این دلیل که به سن تکلیف
نرسیده ام؟ ولی دلم که به تکلیف رسیده است. مرا قاسم نبین. پروانه ام بدان که
آن قدر به گرد نور می چرخم تا حقیقتش را دریابم و آخر نقش زمین شوم. امروز من به
حقیقت رسیده ام و می خواهم پر گشایم، مانعم نشو. ببین بال های من آماده پرواز است.

پسر فاطمه، این گونه نگاهم نکن. اشک های تو پاهایم را سست می کند و دلم را
می لرزاند. رفتنم سخت می شود اگر دل از من نکنی. چرا این گونه نفس می کشی؟ من به
رفتنم راضی ام. تو نیز مرا از مردان خاندان به حساب آور و بگذار خدا ، پدر و تو را
از خود شاد گردانم.

*

قاسم نازنینم، یادگار برادرم، هرچند دلم به رفتنت رضا نیست و دوست دارم تو را همیشه
زنده و پا برجا ببینم ولی برو که می دانم سعادتت در رفتن است و اکنون

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.