پاورپوینت کامل مقصدم شهر دمشق ;بخش پایانی ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مقصدم شهر دمشق ;بخش پایانی ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مقصدم شهر دمشق ;بخش پایانی ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مقصدم شهر دمشق ;بخش پایانی ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

سلام بر تو که ام المصائبت خوانند

تویی که غم ز ازل در دلت اقامت داشت

چه بانویی که پس از دختر رسول الله

به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت

واقعاً چه بانویی، چه عظمتی چه حریم و بارگاهی، آن هم در شام؛ همان تکه زمینی که
روزی جولان گاه یزیدیان و زمانی آبستن حوادثی ننگین وشرم آور بود، همان شام که
دروازه ساعات و آن کاروان داغدیده و آن همه زخم و درد و نامهربانی، مرثیه ای شده
است که حجت بن الحسن العسکری، شب و روز برایش گریه می کند، همان شام که امام سجاد
علیه السلام بعد از سی سال اشک و گریه و ناله، هر وقت می خواست حر ف هایش را در یک
جمله جمع کند، فریاد می زد امان از شام … امان از شام …!

حالا این حرم با این عظمت، این گنبد و گلدسته رفیع و این همه زائر، چه صفایی به این
سرزمین داده است، عقیله بنی هاشم! با تماس تلفنی که به حاج صادق آهنگران شد، متوجه
شدیم داخل حرم و در مصلای آن، مجلس عزایی برپاست و ما باید سریعاً به آن محل خودمان
را برسانیم.

وارد مصلا که شدیم، جمعیت نشسته بودند و نماینده ولی فقیه در دمشق مشغول سخنرانی
بود. اولین لحظاتمان در حرم، خیلی سخت می گذشت: هنوز ضریح را ندیده، هنوز داخل روضه
منوره نشده بودیم و هنوز احساس می کردیم که حضرت اجازه و اذن دخول را به ما
نداده اند؛ اشک، اذن دخول ما بود.

ابتدا حاج صادق شروع کرد نرم و ملیح و با صفا از حضرت خواندن:

ای تو جگر گوشه آل کسا

به درک تو فهم رسا نارسا

تو کیستی که عقل مجنون توست

عشق به تو عاشق و مدیون توست

صدای ضجه مردم بلند شد و ماهم بعد از حاجی یک دم سینه زنی را گرفتیم. دم غروب بود
که با شروع اذان وارد شدیم. چه حرمی و چه حال و صفای ماندگاری! هرکس به گوشه ای از
این ماتم کده پناه برد و خلوتی یافت. آن قدر محو و مات این بارگاه شده بودیم که
نفهمیدیم دو ساعت می گذرد و ما هنوز در حرم در حال زیارت هستیم.

شب در هتل، بحث سر فردا صبح و جلسه توسل حرم حضرت رقیه بود و تأثیری که این مجلس
روی اعضای سفر گذاشته بود. رضا میرکریمی، سازنده فیلم ویژه و و پرسروصدای «زیر نور
ماه» و فیلم اخیرش «خیلی دور و خیلی نزدیک» خیلی دوست داشت که از این جلسات تصویر
بگیرد و برای یک کار مستند از آن استفاده کند و به خاطر همین، مشغول هماهنگی کارها
بود. شب را زودتر خوابیدیم تا برای صبح، آماده و سرحال باشیم.

صبح دل انگیز و با صفایی نشان می داد. حدود یک ساعت قبل از آن، همه از هتل خارج و
با پای پیاده، راهی حرم شدیم. باید از بازاری به نام «حمید» عبور می کردیم که منتهی
الیه آن، مسجد اموی قرار داشت. جمعیت زیادی که بیش تر ایرانی بودند، به سمت حرم در
حال حرکت بودند. هرچند خلوت بود ولی شور و هیجان قابل ملاحظه ای فضا را در برگرفته
بود. مجلس آن روز هم با صفا و پراشک برگزار شد و دوباره یاد خرابه نشینی بچه های
سیدالشهدا و آن هم مصیبت و ماتم در ذهن ها تداعی گردید.

بعد از صرف صبحانه باید به دیدن قبرستان باب الصغیر می رفتیم؛ قبرستانی که از همان
ایام د