پاورپوینت کامل خوشبختی، جایی همین نزدیکی هاست… ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خوشبختی، جایی همین نزدیکی هاست… ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خوشبختی، جایی همین نزدیکی هاست… ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خوشبختی، جایی همین نزدیکی هاست… ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

امپراتور و پیراهن/
هوگوفون هوفمانستال

روزگاری امپراتور روسیه سخت ناخوش شد و اعلام کرد: نصف امپراتوری خود را به کسی
می بخشد که درمانش کند.

حکیمانش بی درنگ برای چاره اندیشی دور هم جمع شدند، اما راه به جایی نبردند. یکی
از آنان گفت ممکن است بتواند امپراتور کبیر را درمان کند. گفت: آن ها باید مرد
خوشبختی را بیابند، پیراهنش را دربیاورند و تن امپراتور کنند تا امپراتور تندرستی
خود را بازیابد. امپراتور بی د رنگ مأموران بسیاری را به اطراف و اکناف قلمرو خود
روانه کرد تا فردی خوشبخت بیابند. مأموران مدت ها گشتند، اما موفق نشدند. اگر
احیاناً آدم خوشبختی پیدا می شد، یا همسر بدی داشت یا از دست بچه هایش ذلّه بود.
خلاصه هرکسی از چیزی گله داشت. نیمه شبی پسر امپراتور از کنار آلونکی می گذشت که
صدایی شنید، گوش خواباند، صدا می گفت: «خدا را شکر! امروز کاری دست و پا کردم و
توانستم شکمم را سیر کنم. حالا هم می خوابم.»

پسر امپراتور با شنیدن این حرف گل از گلش شکفت و دستور داد خدمتکارانش در ازای
مبلغی پول، پیراهن مرد را دربیاورند. همین که خدمتکاران به آلونک مرد خوشبخت و شاکر
رسیدند، با کمال تعجب دیدند پیراهنی بر تن ندارد!

خوانش داستان

شروع می کنی یا شروع کنم؟

«خوشبختی» درون مایه اصلی این داستان است.

با رگه هایی از شکرگزاری، فقر و ثروت

بله! داستان سرراستی است و به حکایت می ماند؛ چرا؟

ساختار و نوع روایت برخی از داستان های کوتاه کوتاه به حکایت های قدیمی شباهت دارد
و گاهی با آن ها منطبق هم می شوند.

یعنی می توان حکایت گذشتگان را نوعی داستان کوتاه تلقی کرد؟

ببین! مثلاً حکایات گلستان سعدی شباهت بسیاری به داستان کوتاه دارد، با این تفاوت
که در آن ها ما با عنصر شخصیت پردازی روبه رو نیستیم و همه آن ها تیپ هستند.

درباره درون مایه این داستان توضیح می دهی؟

خوشبختی، پرسش و دغدغه دیرزمان انسان بوده است، و این که خوشبختی چیست، چگونه و از
چه راهی می توان بدان دست یافت و اصلاً چه کسی خوشبخت است؟<