پاورپوینت کامل یک فال دانشجو زده! ۳۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک فال دانشجو زده! ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک فال دانشجو زده! ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل یک فال دانشجو زده! ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

نمی دانیم این چندمین فال نامه ای است که برای شما حافظ پرستان می نویسیم، اما
مطمئنیم در این فال نامه هایی که نوشته و در آنها داد سخن داده ایم، به داد خیلی ها
رسیده ایم. ضمناً باید اعتراف کنم از همان اولین فال که حافظ (علیه الرحمه) آن قدر
up todate عمل کرد و مشکل ما را فهمید و به دادمان رسید چه قدر مشعوف نظرش شده و چه
حس و حالی یافته ایم. خیلی ها هم در این مدت به هر صورت که توانستند ما را از حسن
کار و شیوه درست مان به نحو احسن مطلع کردند که تشکر ما از آنها جای خود دارد و
حق شان محفوظ است و کاری نداریم به آنها می رسد یا خیر؛ چون وظیفه ما دعا کردن است
و بس و دربند آن نیستیم که بشنوند یا نشنوند. حالا برویم سراغ اصل مطلب.

غزلی که امروز برایتان تفأل زده ایم، مربوط به یک دختر و پسر دانشجوست. می فرماید:

ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت؟

این بیت زبان حال مادر آن دختر دانشجوی ترم دوم است که هر روز و هر لحظه کلی قربان
صدقه دخترش می رود و انتظار می کشد که بخت دخترش هم باز شود و خواستگاری کار درست
به سراغ دخترش بیاید و این شتر در خانه آنها هرچه زودتر بخوابد و او را از
دغدغه های مادرانه خلاص کند. البته حق با مادر دختر است. بالاخره دخترش دانشجوست و
به همین خاطر در نظر مردم صاحب کمالات است و خیلی ها همین که بفهمند دانشجو شده
خواستگارش می شوند و صف می کشند تا فوق لیسانسش را که گرفت برایش سر و دست بشکنند؛
چون به خوبی می دانند با فوق لیسانس، دغدغه کار مناسب با حقوق کاملاً مکفی برای
آنها کم تر می شود.

جناب حافظ هم با علم به همه این مسائل اجتماعی، از زبان مادر محترمه و دختر دانشجو
می فرماید: ای شاهد من! دختر عزیز دردانه ام! بالاخره میان این همه خواستگار، کدام
یک موفق می شود تو را پای سفره عقد بنشاند و نقاب از چهره غبار اجتماع گرفته و
دانشجو زده تو کنار بزند؟ ای کبوتر جلد خانه ام! بالاخره بر بام خانه کدام شوهر
خواهی نشست و نمی دانم بخت تو شغل نان و آب داری خواهد داشت؟ یا اینکه بعد ازین همه
مرارت و سختی که در درس خواندن و دانشجو شدن تحمل کردی، آب و نان او را هم تو باید
تأمین کنی؟ زبانم لال!

* خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت

اصولاً مادران عزیز همین جوری برای خودشان دغدغه و اندوه می تراشند به ویژه وقتی
عزیز دردانه شان آن هم دخترشان به ویژه اگر دانشجو باشد و در دیاری دیگر تلمذ کند
و بی مدد دیگری پله های ترقی را طی کند، آن وقت دیگر خواب از چشم شان می گریزد و
دائم در این فکر جگرسوز است که دخترش در دیار غربت فی الحال چه می کنند؟ منزل آسایش
و خواب دخترش فراهم است؟ رختخواب درست و حسابی دارد؟ پتوی گرمی در آغوش گرفته؟ و
بعد یاد دوران درس خواندن و دانشجویی خودش می افتد که آن روزها ژتون می خریده ده
تومان و بهترین غذا را می خورده، حالا دخترش چه می کند. نکند از شدت درس خواندن
گرسنگی می کشد یا غذای مانده و بو گرفته می خرد؟ خلاصه با این حرف های نگران کننده
قلب عاشق شان آتش می گیرد، اما از آن طرف دختر خانم بی خیال از همه مصیبت های
عالم، در خوابگاه با امنیت کامل دارد پای تلویزیون تخمه می شکند، SMS می زند و با
دوستان گرم سخن گفتن است و گهگاه جزوه دانشجویی اش را هم ورق می زند.

ختم کلام اینکه این دغدغه های مادرانه و اندیشه دانشجویی دخترش حتی دل حافظ را هم
به درد آورده و می بینید که چه طور شعرش شد زبان حال آن مادر دل سوز با آن درد
جگرسوز.

* دور است سر آب از این بادیه هشدار!

تا غول بیابان نفریبد به سرابت

هرچند که از شعر حافظ (علیه الرحمه) تعریف می کنیم و با آن فال می گیریم، اما فکر
نکنید عیب هایش را نمی بینیم. فی الواقع این علاقه مفرط ما به ایشان باعث نمی شود
به حب الشیء یعمی و یصم منجر گردد و با وجود ارادت فراوان به حافظ این قدرها جسارت
در خودمان سراغ داریم که علیه او نقد هم بنویسیم. مگر ما از شاملو کمتریم؟!

از نظر ما، شاعر برای نمی دانیم چه، بین بیت هایش تعادل ایجاد نکرده و برای اینکه
ما بتوانیم آنچه می خواهیم به حافظ نسبت دهیم، مجبوریم پله های این نردبان را
جابه جا و به عبارتی بیت ها را بالا و پایین کنیم. شاید شما و خیلی های دیگر این
کار را عیب بدانید، اما برای ما که در مقام تفسیر شعر حافظیم و خواب ها و
آرزوهای مان را تعبیر می کنیم، این حق را به خودمان می دهیم که هر بلایی خواستیم سر
اشعار بیاوریم تا هدف تحقق پذیرد. مثلاً این بیت، زبان حال همان مادر رنج کشیده
دختر دانشجوست که در پایین شعر حافظ آمده و جابه جایش کرده ایم.

* می فرماید: ای دختر! قدر خودت را بدان! تو هنوز ترم دومت را تمام نکرده چه بسیار
خواستگار که برایت جور شده و کلی زنان در و همسایه، فامیل و بستگان سببی و نسبی، تو
را برای پسر کاکل زری شان نشان کرده و خط و نشان هم برای من کشیده اند و منتظر فوق
لیسانس گرفتن تواند. بنابراین خیلی مواظب باش در آن بادیه اگر عطش زندگی تو را فرا
گرفت به خودم بگو و به دنبال آب نرو یا اگر کسی گفت اجازه می فرمایید چند دقیقه در
رستوران دانشگاه درباره مسئله علمی مهمی با شما یک فنجان چای بنوشیم و مبادله جزوه
خاص دانشجویی داشته باشیم، گولش را نخور! این نره غول ها می خواهند جزواتت را
بگیرند تا شب امتحان دست خالی بمانی و مجبور شوی دست التماس و خواهش دخترانه ات را
به دامن آن جوجه دانشجوهای فکلی از خود راضی دراز کنی و