پاورپوینت کامل پیامبر پیتزافروش ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیامبر پیتزافروش ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبر پیتزافروش ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبر پیتزافروش ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

جناب ابراهیم نکنه شما همان ابراهیم خلیل اللهی که رجعت کرده. ابروهای کمانیش را
بالا انداخت و زیرچشمی نگاهی کرد و گفت: نه جوون من همنام اویم، اون در زمان خودش
نبی بود من هم در زمان خودم.

کامران خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت: دوستم جعفر می گفت شما مث حضرت
ابراهیم چوپانی می کردین.

میرزایی بلند شد و رفت روی صندلی تا دستش به سر کامران برسد و دستش را مشت کرد و
کوبید سر کامران و گفت: پسر تو چه جور مسلمونی هستی خب همه پیامبران اولش چوپانی
کردن.

سعید عینکش را در آورد و درحالی که با گوشه کتش شیشه عینکش را تمیز می کرد گفت: من
می دونم شما می خوای پیامبری چون حضرت موسی باشی. جناب ابراهیم صدایی مثل صدای گربه
درآورد و روی زانوهای سعید پرید و گفت: ای کیو، از کجا همچین کشفی کردی؟!

عینک سعید از دستش افتاد زمین و یکی از شیشه های عینک قل خورد آن طرف مغازه. سعید
با لکنت گفت: شما… با… این سن و سال و قدتان چقدر فرزی؟ جناب ابراهیم دو دستی
گردن سعید را پیچاند و گفت: می خوای قدرت واقعی ام را نشونت بدم؟

سعید که انگار صدایش از ته چاه می آمد گفت: پیامبری و خشونت! آرش بلند شد و کنار
سعید ایستاد و گفت: جناب میرزایی این دانشجو، طاقت قدرت شما رو نداره.

جناب ابراهیم کنار صندلی سعید نشست و تک سرفه ای کرد و گفت: شوخی که نیست من ورزش
رزمی کونگ فو رو تو باشگاه چینی های مقیم آمریکا دوره دیدم.

سعید به آرامی گفت: عجب سعادتی، نصیب هر پیامبری نمی شه ها. آرش روی صندلی روبه روی
جناب ابراهیم نشست و گفت: راستی شما در سال ۱۳۷۰ به یکی از یارانتان در ایران دستور
داده بودی کشتی ای را در مدت دو ماه درست کنن تا یارانتان سوار بر آن شوند و در
دریا سفر کنن؟

جناب ابراهیم پا رو پا انداخت و گفت: درسته، هر چه کار نبی بود من هم کردم حتی
سفیرانی هم به برخی کشورها فرستادم اما خب حالا اینجا تو کشور آلمان پیتزا درست
می کنم تا جوونایی مث شما بخورن و لذت ببرن.

کامران گفت: جناب ابراهیم شما که این قدر به فکر جوونایی، چرا تو ایران نموندی تا
بیش تر خدمت کنی. جناب ابراهیم نفس بلندی کشید و دستش را میا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.