پاورپوینت کامل داستان آشنا;آن پیامبر که در انجیل آمده بود ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان آشنا;آن پیامبر که در انجیل آمده بود ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان آشنا;آن پیامبر که در انجیل آمده بود ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان آشنا;آن پیامبر که در انجیل آمده بود ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
زینب علیزاده
نامه های زیادی روی میز جمع شده بود. حوصله خواندن همه را نداشت. یک بار آنها را
زیرورو کرد. از آن میان یکی که دست خطی عربی داشت، توجه اش را جلب کرد. نگهبان را
صدا زد و مترجم عربی اش را خواست. نامه با بسم الله شروع شده بود. به جز سلیمان
پیامبر از کس دیگری چنین کلامی نخوانده و به یاد نداشت. مترجم ادامه داد: این
نامه ای است از محمد فرزند عبدالله به هرقل بزرگ روم. درود بر پیروان هدایت. من تو
را به ایین اسلام دعوت می کنم…
همان طور که مترجم نامه را می خواند سطر سطر تورات و انجیل از خاطرش گذشت. همان جا
که از پیامبر موعود، آخرین فرستاده خدا سخن به میان آمده بود. حس عجیبی داشت. احساس
کرد چیزی بر دوشش سنگینی می کند چند دقیقه ای نمی توانست به هیچ چیز فکر کند. مترجم
و نگهبان را مرخص کرد. باید در تنهایی به این دعوت می اندیشد. در سالن قصر شروع به
قدم زدن کرد. نمی دانست در برابر این دعوت چه بگوید و چه عملی انجام دهد. اگر این
همان شخص نباشد چه؟ باید ابتدا از صحت وجود این پیامبر اطلاع پیدا می کرد تا بداند
او همان است که وصفش را شنیده یا نه. تردید را کنار گذاشت و نگهبان را فرا خواند.
ـ سراسر شام را بگرد و ببین از خویشان و نزدیکان محمد کسی را می یابی که او را
کاملاً بشناسند. اگر کسی را یافتی سریع او را به این جا بیاور!
چند روزی منتظر خبری از خویشان محمد بود. بالاخره انتظار به پایان رسید و یک روز که
در تالار نشسته و به فکر فرو رفته بود، نگهبان ویژه وارد شد:
ـ قربان عده ای از قریش را که می گویند با محمد از یک خاندان هستند به این جا
آورده ام. اجازه ورود می فرمایید؟
ـ بگو وارد شوند.
دوست داشت هر چه زودتر به این تردید و نگرانی خاتمه دهد پس رو به جمع قریشیان کرد و
گفت: در بین شما کسی هست که با محمد خویشاوندی داشته باشد؟
یکی گفت: نام من ابوسفیان است و با او از یک طایفه هستم. در جد چهارم به او می رسم.
ـ محمد از چه خاندانی است؟
ـ از خانواده ای شریف و بزرگ.
ـ در نیاکان او کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد؟
ـ نه
ـ ایا قبل از آن که ادعای پیامبری کند دروغ می گفت؟
ابوسفیان با اکراه پاسخ داد: نه! محمد آدم راستگویی بود و سپس رو به مترجم کرد و
گفت: به قیصر بگو محمد کوچک تر از آن است که تو درباره اش شنیده ای!
وقتی قیصر این کلمات را شنید همان طور که انگشتش را به سمت ابوسفیان گرفته بود با
چهره ای برافروخته و صدایی استوار فریاد زد: تو فقط به سؤال هایی که می پرسند پاسخ
بده، و در حالی که تلاش می کرد آرامشش را باز یابد، پرسید: پیروان او از چه طبقه ای
هستند؟
ـ اشراف با او مخالفند و افراد عادی و متوسط هواداران جدی او هستند.
با هر جواب ابوسفیان، تردیدش کمتر و قلبش مطمئن تر می شد. به خصوص آن که افراد پشت
سر ابوسفیان، با اشاره سر همه جواب های او را تایید می کردند. پس ادامه داد:
ـ پیروان او
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 