پاورپوینت کامل داستان آشنا;پیرزن، آرزو، خواب ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داستان آشنا;پیرزن، آرزو، خواب ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان آشنا;پیرزن، آرزو، خواب ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان آشنا;پیرزن، آرزو، خواب ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

پیرزن نفس نفس زنان از خواب پرید و درحالی که عرق از سروصورتش می ریخت، به خوابی که
دیده بود فکر کرد. با خود گفت: «نه، نه، امکان ندارد! چطور ممکن است چنین شخص
بزرگوار و جوانمردی به خانه من بیاید؟!» و بعد رختخواب را کناری کشید و از کوزه
گوشه اتاق کاسه ای آب نوشید. از پنجره اتاق نگاهی به بیرون انداخت. چیزی به اذان
صبح نمانده بود، زیر لب گفت: لعنت بر شیطان! و برای وضو به حیاط رفت تا قبل از آن
که دیر شود، نماز شبش را بخواند. بعد از خواندن نماز صبح، تنور را روشن کرد تا نان
تازه بپزد اما لحظه ای از فکر خوابی که دیده بود، بیرون نمی آمد.

چه قدر دوست داشت که حتی برای یک بار هم که شده او را از نزدیک ببیند. در دوران
جوانی آن زمان که هنوز شوهرش زنده بود، نگهداری از بچه ها اجازه سفرهای سخت و
طولانی را به او نمی داد و حالا که پیر شده بود، نه کسی را داشت که او را در سفر
همراهی کند و نه توان تحمل سختی های راه را، اما از بخت و اقبال خوب او، پسر
موسی بن جعفر در سفری که داشت، از شهر آن ها نیز عبور می کرد.

زیر لب با خود زمزمه کرد چطور ممکن است امام و پیشوای شیعیان به خانه پیرزن فقیر و
گمنامی چون من بیاید؟ اما فقیر و غنی که برای آن ها مهم نیست، مگر اجدادش با فقرای
خرابه ها هم نشین نبود؟! وضع من که بدتر از آن ها نیست. بهتر است چند تا از بهترین
نان ها را برای او کنار بگذارم، اما اگر نیاید چه؟ با این نان ها چه کنم؟ بهتر است
چند نان به همسایه های دوروبر که بوی نان تازه به خانه آن ها می رود، بدهم و بقیه
را برای او بگذارم.

پیرزن بعد از تقسیم نان ها شروع به تمیز کردن اتاق کرد. پنجره های کهنه و رنگ و رو
رفته را زیر پرده های آبی پنهان نمود و در چهار گوشه اتاق تشک و پشتی گذاشت، و باز
زیر لب گفت: اگر نیامد چه؟ آن وقت باید تمام این ها را دوباره جمع کنم تا کثیف
نشوند، من که دیگر مانند گذشته توان شستن آن ها را ندارم، اصلاً از کجا معلوم که
امروز بیاید؟

پیرزن بعد از تمیز کردن حیاط شروع کرد به جارو کردن کوچه. همسایه ها که کمتر دیده
بودند کوچه را آب و جارو کند، با تعجب می پرسیدند: «مادرجان! خبری شده است؟ انگار
که مهمان عزیزی دارید که با وجود پا درد و کمر دردتان این قدر خود را به زحمت
انداخته اید؟ اجازه بدهید ما هم کمکتان کنیم» پیرزن که لبخند کم رنگی روی لبانش نقش
بسته بود، به آرامی جواب داد: «نه مادرجان! چه خبری؟! دیدم چندی روزی است که ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.