پاورپوینت کامل شهیدستان (قسمت دوم);جنگل کیمیای سبز ۳۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهیدستان (قسمت دوم);جنگل کیمیای سبز ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهیدستان (قسمت دوم);جنگل کیمیای سبز ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهیدستان (قسمت دوم);جنگل کیمیای سبز ۳۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
به سرپل ذهاب می رسیم. در حرم احمدبن اسحاق توقف می کنیم و گلزار شهدای آن. از
بچه ها می پرسم احمدبن اسحاق(ع) کیست؟ می گویند نماینده امام حسن عسکری در قم بوده
است. یک پسر کوچک، لباس بسیجی کوچکی اندازه خودش پوشیده است و مرتب قدم می زند
معلوم است از پوشیدن آن لباس، احساس غرور می کند. می روم به مغازه های اطراف سری
بزنم. روی پارچه ای نوشته شده: «فلافل عربی»
یک پسر نوجوان مغازه را می گرداند. مردی نیز چفیه بر سر کنار مغازه ایستاده است. تا
مرا می بیند می پرسد: «بسیجی هستی؟» می گویم: «بله»
می پرسم: شما کرد هستید؟ می گوید: بله! کردها خیلی شجاعند، کردها جلوی جنگ را
گرفتند. من خودم بسیجی قدیمی هستم. زمان جنگ، جنگیده ام. دو تا خواهرزاده های مرا
چنان با خمپاره زدند که شناسایی شان از همدیگر مشکل بود. می خواهند پول ساندویچ را
از من نگیرند اما قبول نمی کنم.
حالا هم برای ناهار در یک سالن غذاخوری که پر از میز و صندلی های پلاستیکی زرد و
سفید است نشسته ایم. معلوم نیست می خواهند چه بدهند. داداشم می گوید اگر غذای خوب
بدهند می خواهند شب، خشم شب بزنند!
*
بعد از ناهار گفتند بروید استراحت. اطراف ناهارخوری پر از درخت بود. شنیدم مردها
می روند توی استخر آخر باغ شنا می کنند. می رفتند و با موهای خیس برمی گشتند. سوار
اتوبوس که شدیم تازه شنیدیم عده ای از دخترها رفته اند حسابی آب بازی آن هم در یک
جوی روان در جایی دنج، خیلی هایشان با مانتو و چادر پریده بودند توی آب. وقتی
می گفتند ماهی هم داشته بیش تر دلم می سوخت. حالا هم داریم در این کویر پیش می رویم
به سوی قصرشیرین.
*
آمده ایم در دشتی که اطرافش پر از کوه است. سرتیپ پاسداری دارد درباره این منطقه
توضیح می دهد: اینجا مکان عملیات مطلع الفجر است. به علت اهمیت و توجه زیاد به
جنوب، امکان رساندن نیرو به این قسمت وجود نداشت. این ارتفاعات در منطقه گیلان غرب
شیاکوه واقع شده است که در تاریخ ۲۰/۹/۱۳۶۰ عملیاتی با هدف تصرف ارتفاعات مشرف به
نوار مرزی با رمز «یامهدی ادرکنی» در این منطقه انجام شد. در جوار این یادمان،
روستای «گورسفید» واقع شده است که پس از عقب راندن ارتش عراق از گیلان غرب به عنوان
خط مقدم دشمن در اشغال باقی ماند تا این که در مرداد ۱۳۶۱ در جریان عقب نشینی
تاکتیکی عراق، این منطقه آزاد شد. بعد رو به کربلا می ایستیم و کسی روضه امام حسین(ع)
می خواند.
*
به ارتفاعات بازی دراز می رسیم. مرد کردی توضیح می دهد که من و همه روستا در برابر
دشمن ایستادیم.
ارتفاعات صعب العبور بازی دراز در میان مثلث قصر شیرین، گیلان غرب، سرپل ذهاب واقع
شده است و بر منطقه تسلط کامل دارد. نیروهای عراقی در روزهای آغازین جنگ از
بازی دراز برای دیده بانی استفاده می کردند، اما ویژگی های این ارتفاعات موجب شد با
فعالیت های مهندسی روی آن جاده سازی شود و یگان های عراق در آنجا مستقر شوند و ضمن
افزایش سلطه بر قصرشیرین، سرپل ذهاب را نیز زیر دید خود بگیرند.
برای گرفتن این امتیاز مهم از نیروهای عراقی پس از سه ماه کار، نیروهای شناسایی
سپاه پاسداران، قرارگاه مقدم غرب سپاه پاسداران و ارتش، نخستین عملیات نیمه گسترده
را در این منطقه، طرح ریزی کردند که با نام عملیات بازی دراز در تاریخ ۱/۲/۱۳۶۰
آغاز شد. این عملیات هشت روز طول کشید و طی آن نیروهای ایرانی و عراقی بارها به تک
و پاتک متقابل پرداختند. نیروهای عراقی با استفاده از پشتیبانی هوایی، یگان های خود
را حمایت می کردند اما رزمندگان ایرانی از جاده و حمایت هوایی کافی و پشتیبانی آتش
محروم بودند و در نتیجه نتوانستند روی تمام هدف ها مستقر شوند. با وجود این از بین
قله های منطقه، سه قله آن را فتح و تثبیت کردند و تنها در تثبیت قله ۱۱۵۰ و یکی از
قله های ۱۱۰۰ ناکام ماندند، در این عملیات، هوانیروز ارتش نقش به سزایی ایفا نمود.
خلبان علی اکبر شیرودی در همین عملیات به شهادت رسید.
*
عصر می رسیم به پادگان ابوذر در بیست کیلومتری سرپل ذهاب. خیلی از ساختمان های
اینجا پر است از ترکش خمپاره، و سوراخ سوراخ. در محوطه، چند تانک را که از دشمن
غنیمت گرفته اند نمایش می دهند. می گویند این منطقه پنج هزار شهید داده است.
تنگه پاتاق محوری استراتژیک بوده و با تصرف آن، عراق بر منطقه مسلط می شد، بنابراین
با تصرف این تنگه، باید پادگان ابوذر هم تصرف می شد. اگر تنگه پاتاق کلید فتح منطقه
بود، پادگان ابوذر کلید فتح تنگه پاتاق بود…
برای استراحت به یکی از ساختمان ها می رویم. طبق معمول آب نیست. همه پتوهایشان را
انداخته اند. من هم می خواهم بیندازم هول دارم که نکند جایم را بگیرند. دوستانم دم
در نزدیک کولر جا گرفته اند به من هم می گویند بیا، پتویم را می برم می بینم جلوی
در حمام است. پتویم را جمع می کنم می گویم بی خیال، بالاخره جایی گیر می اید. دلم
می خواهد یک مشت آب بزنم به صورتم ولی می گویند هنوز آب وصل نشده. سفره را
می اندازند. همبرگر و نوشابه های داغ داغ. به شوخی می گویم: «نعلبکی هم بیاورید!»
خانمی می گوید: «چرا کولر آب ندارد؟»
من می گویم حالا که آب نیست نوشابه بریزیم تویش. بعد از شام قرار است برویم رزمایش
شبانه.
*
دو تا کامیون آوردند. پایشان نردبان گذاشتند. من و هما پریدیم بالا و میله های
بالای آن را گرفتیم. مثل شب های جبهه بود که در فیلم ها دیده بودم. کامیون پسرها از
کنارمان رد شد. صلوات می فرستادند. کمی که رفتیم در اطراف ارتفاعات بازی دراز توقف
کردیم. مسئول گروه، ما را به صف کرد. گفتند صدمتر می رویم جلو. این عملیات یک درصد
از عملیات واقعی است. کسانی که ناراحتی قلبی و ترس دارند نیایند. بعد فرمانده گفت:
من می گویم حزب الله شما بگویید: ماشاء الله
ـ حزب الله
ـ ما شاءالله
ـ کجا می ریم؟
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 