پاورپوینت کامل چه خوب است ما هم حسن بشویم ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چه خوب است ما هم حسن بشویم ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چه خوب است ما هم حسن بشویم ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چه خوب است ما هم حسن بشویم ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۶

پیروانت می گویند که هیچ چیزی در آسمان و زمین نیست مگر این که به آن آگاه هستی.
اگر از پیامبر تعداد خرمای درختی را می پرسیدند، درست می گفت. تو چطور؟ به من بگو
این درخت چند خرما دارد؟

این را معاویه از سر انکار و امتحان پرسید.

چهار هزار و چهار دانه ، این را امام با قاطعیّت گفت.

خرماها را که شمردند، چهار هزار و سه دانه بود. فرمود باید دانه ای را پنهان کرده
باشند. درست گفته بود. یک دانه در دست عبدالله بن عامر بود.

*

درختان خرما از بی آبی خشک شده بود. زیر یکی از همان درخت ها فرشی انداختند. یکی از
همراهان نگاهی به درخت خشک شده کرد و با افسوس گفت: اگر این درخت خشک نشده بود از
آن می خوردیم.

ـ رطب میل دارید؟

گفتند: آری

دستان امام که آبشار نیایش و خواهش شد، درخت به اعجاز امامت، سبز گشت، برگ درآورد
و رطب داد، آن قدر که همه اهل قافله با شادی این خاطره کامشان را شیرین کنند.

*

همه اشراف قریش بودند، بزرگ زادگان نیز، معاویه پرسید: به من بگویید چه کسی از نظر
پدر، مادر، عمه، عمو، دایی، خاله، پدربزرگ و مادربزرگ، بزرگ زاده تر است؟
مالک بن عجلان آن جا بود، حسن بن علی نیز، مالک به امام مجتبی اشاره کرد؛ او
کریم ترین و اصیل ترین مردم است. پدرش علی بن ابی طالب، مادرش فاطمه دختر رسول خدا،
عمویش جعفر طیّار، عمه اش ام هانی، دایی اش قاسم و خاله اش زینب فرزند پیامبر است.
جدش رسول خدا و جده اش خدیجه دختر خویلد است. مردمان همه ساکت شدند. امام حسن(ع)
برخاست و رفت.

*

در کنار کمال فصاحت و بلاغت تمام ایستاده بود؛ یعنی علی، و سخنرانی می کرد؛ در وصف
اهل بیت و معرفی ایشان، که هر کس می خواهد این خاندان را بشناسد، بشنود: «ما
فرزندانی از آدم، دودمانی از نوح، برگزیده ای از ابراهیم، نسلی از اسماعیل و
خاندانی از محمد هستیم. ما در میان شما مثل آسمان افراشته، زمین گسترده و آفتاب
تابانیم و نیز مانند آن درخت زیتون که نه شرقی است و نه غربی و روغن آن خجسته است.
پیامبر خدا اصل آن است و علی شاخه اش، به خدا سوگند ما میوه آن درختیم، پس هر

که به شاخه ای از آن درخت آویزد، نجات یابد و هرکس باز ماند، در آتش باشد.

*

میهمان ها که شیر را نوشیدند، زن گفت: حتماً گرسنه اید، مهمان حبیب خداست. گوسفند
را بکشید. یکی از آن سه نفر گوسفند را ذبح کرد. وقتِ خداحافظی گفتند: مادر! ما از
بزرگان قریشیم، حالا به حج می رویم. اگر گذرت به مدینه افتاد، نزد ما بیا؛ برای
جبران محبّتت.

شوهر که برگشت، جای خالی گوسفند را که دید، از سر فقری که دامن گیرشان بود فریاد
زد: وای بر تو، تنها گوسفند مرا برای چند نفر ناشناس کشتی؟

زن و مرد که به مدینه رسیدند، یکی از آن سه ناشناس را دیدند؛حسن بن علی را، او به
تنهایی هزار گوسفند و هزار دینار به آنها داد و بعد تازه راه خانه حسین بن علی را
نشانشان داد.

در مدینه سخاوت این خاندان زبان زد بود.

*

در تفسیر آیه سه سوره بروج متحیّر مانده بود. به مسجد آمد از یک نفر پرسید: شاهد و
مشهود یعنی چه؟ گفت: شاهد، روز جمعه است و مشهود روز عرفه. از مرد دیگری پرسید: او
گفت: شاهد، روز جمعه است و مشهود روز عید قربان. متحیّر ماند. کودکی گوشه مسجد بود.
به دلش افتاد از او بپرسد. شنید: شاهد، رسول خدا و مشهود روز قیامت است. مگر
نخوانده ای که خداوند درباره رسولش می فرماید: ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر
و هشداردهنده فرستادیم. (احزاب: ۴۵) و نیز درباره قیامت می فرماید: آن روز، روزی
است که مردم را برای آن گرد می آورند و روزی است که[جملگی در آن] حاضر می شوند.
(هود: ۱۰۳)

مرد پرسید: این کودک که از همه بهتر و درست تر پاسخ داد، کیست؟ گفتند: حسن بن علی(ع).

*

وقتی وضو می گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می لرزید. چهره اش زرد می شد. می پرسیدند
ای پسر رسول خدا چرا؟ می فرمود: «بنده و عبد خدا باید هنگامی که آماده بندگی به
درگاه او می شود، از ترس او رنگش تغییر کند و اعضایش بلرزد.»

وقتی به آستان مسجد می رسید، می گفت: «خدایا! مهمانت بر در خانه است. ای نیکوکار!
بد رفتار به سویت آمده است. ای خدای کریم! به زیبایی هایی که

داری از زشتی هایی که از من می دانی، در گذر.» وقتی به نماز می ایستاد، تمام تنش
می لرزید. وقتی از مرگ یاد می کرد، می گریست. وقتی به حضور انسان در پی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.