پاورپوینت کامل خدا پسندید تو را ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خدا پسندید تو را ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خدا پسندید تو را ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خدا پسندید تو را ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۴

«رنگ خوبی نیست رنگ زرد، سزاوار است که مولود فاطمه را در پارچه ای به رنگ سپید
قرار دهید.»

آن روز که تو چشم بر گیتی گشودی نیمه ماه رمضان سال سوم هجری بود و پیامبر نیز
این گونه امر فرمود. هنگامی که خواستند تو را در آغوش مبارک جدّت رسول خدا قرار
دهند، در پارچه ای به رنگ زرد پیچیدند و ایشان فرمود که تنها رنگ سپید، شایسته
توست. پس پارچه ای به رنگ سپید آوردند، تو را در آن نهادند و در آغوش جد بزرگوارت
جای دادند. آن گاه نبی خدا، محمد مصطفی، لب بر گوش چپ و راست تو گذاشت و بر آن اذان
و اقامه خواند؛ الله اکبر، الله اکبر…

و این هنگام بود که رایحه ای طیبه از آسمان بر زمین وزیدن گرفت و صدای دل نواز
بال های ملایک به گوش اهل زمین رسید. جبرییل امین در آنی بر زمین نازل شد و پس از
تهنیت، پیام حضرت حق را بر رسول ابلاغ کرد. آن پس، نوری بر نور رسول خدا افزود؛ از
شادی، و رسول اکرم(ص) فرمود که این نوزاد را به اذن خدایم «حسن» می نامم، و چه نیکوست
این نام نیک بهشتی.

عزیز بودی و چه عزیزی، که عرب از درک آن ناتوان بود و خلایق جمله حیران. هر بار که
صدای گریه ات بلند می شد، شوق آمدن به سمت تو در چشمان جدت، محمد موج می زد. حتی یک
بار زمانی که ایشان بر منبر مسجد نشسته بود و با یاران سخن می گفت صدای گریه تو در
صحن مسجد پیچید، جدت سخن قطع کرد و به سوی تو دوید تا آرامشت بخشد و تا تو آرام
نشدی بر منبر سخن باز نگشت و زمانی که بازگشت، آن گونه که به گوش همگان رسد، فرمود:
«این کودک، ریحانه من است. سید و بزرگوار است و امید می رود که حق تعالی به برکت او
صلح بیافریند میان مسلمانان.»

چه تصویر زیبایی دارد زندگی تو، از این رو که خاندان نیکویی داری. مادرت فاطمه بنت
رسول، پدرت امیرمؤمنان و جدت رسول گرامی خدا است، و تو خود نیز در اینده سروری
خواهی کرد بر امت مسلمان دنیا.

از احوال نیک تو هرچه گویم کم است. همه این را یادشان هست که وقتی وضو می گرفتی رنگ
از چهره ات می رفت، زرد می شدی. من نمی دانم چه تصویری در ذهنت نقش می بست و چه درک
می کردی که سایر مردم از درکش عاجز بودند چون می فرمودی که سزاوار است بر بنده ای
که در حضور خالق قرار می گیرد رنگ از سیمایش بپرد و رعشه بر اندامش افتد.

وقتی هم که وارد مسجد می شدی سر بر آسمان خدا می گرفتی و می فرمودی: «ای خدای من،
این میهمان تو است که به درگاه تو ایستاده. بنده تبهکارت به نزد تو آمده است، پس
درگذر از کارهای زشت من به نیکی های خودت، ای کریم.»

بیرون مسجد که این گونه از کوچکی خود در برابر خالق حکایت می کنی، درون مسجد چه
خواهی گفت؟ بر نماز که می ایستی چه بر زبان خواهی آورد؟ حکایت عشق را چگونه روایت
خواهی کرد پس از تکبیره الاحرام؟ کاش قدری بلندتر بگویی تا من نیز بشنوم کلام شیرین
تو را با خالق.

ما فراموش نمی کنیم آن روز که بر منبر رفتی و برای نجات دین محمد و حفظ صلح میان
امت فرمودی:

«ماییم حزب الله که غالبیم، ماییم عترت رسول خدا که از همه کس به آن حضرت
نزدیک تریم، ماییم اهل بیت رسالت که از گناهان، معصوم و مطهریم، ماییم یکی از آن دو
چیز گران بها که حضرت رسول در میان امتش بر جای گذاشت و فرمود که انی تارک