پاورپوینت کامل قحطی (قصه های دورآباد) ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قحطی (قصه های دورآباد) ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قحطی (قصه های دورآباد) ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قحطی (قصه های دورآباد) ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

یکی بود یکی نبود یک روستایی بود که خیلی دور بود. این روستا از بس که دور بود بهش می گفتند دورآباد. چی؟ خسته شدید از بس که تکرار کردم حالا که این طور شد یک بار دیگر هم می گویم:…

(این چند تا نقطه همان مطلب بالاست که به دستور شورای سردبیری، ویراستار جزجیگر گرفته حذف کرده)

نه خیر، اتفاقاً این دفعه عصر بود و خوشمزه این که خروس ها هم که چند شماره قوقولی قوقول نکرده بودند سرخود رفته بودند روی دیوارها و قوقولی قوقول می کردند. کدخدا هم عصبانی شد و لنگه گیوه اش را درآورد و به طرف یکی از خروس ها پرت کرد: سرسام گرفتیم پدر…! خروس ها همه پریدند پایین و رفتند توی لانه هایشان. نوروز و نعمت خندیدند. کدخدا نگاهی به آن دو کرد و گفت: زهرمار! در فحش مناقشه نیست. بعد رو به صفدر گفت: بطری های آب را برای نامه رسان آماده کرده ای؟

صفدر جواب داد: آره کدخدا، همان صبح زود بطری ها را برداشتم و رفتم سرچشمه همه شان را آب کردم و آوردم.

مراد کمی سرش را خاراند و گفت: این نامه رسان چند ماهی است مشکوک به نظر می رسد قدیم ها هر چند ماه یک بار سروکله اش این طرف ها پیدا می شد. گاهی وقت ها هم سالی می گذشت و او سری به ما نمی زد. نعمت گفت: هر وقت هم می آمد کلی غر می زد که چرا دورآباد این همه دور است. موتورسیکلتم از کار افتاد، خودم از نفس افتادم و…

مراد تایید کرد: ولی تازگی ها هفته ای دو سه بار می اید آن هم با لب خندان.

صفدر گفت: این همه آب را برای چی می خواهد؟ آدم توی یک سال هم این قدری که او هر بار می برد آب نمی خورد.

قربان گفت: تقصیر کدخداست که گفت دورآبادی برای آب خدا پول نمی گیرد. او حاضر بود کلی پول برای آب بدهد ولی حالا فقط اجرت پر کردن بطری ها را می دهد. کدخدا چنان نگاهی به قربان کرد که او حرفش را تصحیح کرد: البته دورآبادی برای آب خدا پول نمی گیرد.

صفدر گفت: تازه دفعه قبل یواشکی به من گفت: یک مقدار گندم احتیاج دارم می توانی برایم جور کنی؟ نعمت گفت: اِ هِ، به من هم گفت: یک تعداد مرغ و گاو و گوسفند احتیاج دارم.

نوروز گفت: ای بی معرفت به من هم گفت: هر تخم مرغ که بتوانی کش بروی و برایم بیاوری نیم پاپاسی به خودت می دهم. من هم گفتم: بگذار از کدخدا اجازه بگیرم.

قربان گفت: کور خوانده، برای چیزهای دیگر خدا پول می گیریم مگر نه کدخدا؟

کدخدا کمی به جلوی پایش نگاه کرد و گفت: همه این ها به کنار، چند وقتی است نامه ای، دست خطی، چیزی از بچه هامان نیامده. هر وقت هم که ازش می پرسیم: نامه ای، چیزی از بچه های دورآباد نداری خیلی مشکوک می گوید: نه!

مراد گفت: اسم سگ بیاور چوب دست بگیر!

همه به طرف جاده سر برگرداندند. گرد و غبار معروف داشت نزدیک می شد. نزدیک و نزدیک تر شد. تا از توی گرد و غبار وانتی بیرون آمد همه با هم گفتند: اَه، باز هم نامه رسان!

صفدر و قربان به طرف طویله خانه صفدر راه افتادند. سروناز بدوبدو پیش کدخدا آمد: بابا، بابا، آبجی قدم خیر می گوید ببین نامه از کرامت…

کدخدا گفت: باشد، می دانم… و لب و لوچه کج و کوله کرد و به مراد اشاره کرد.

سروناز گفت: فهمیدم، بقیه اش را نمی گویم.

وانت پیش پای دورآبادی ها ایستاد. نامه رسان با کت وشلوار و کفش مشکی از وانت پیاده شد: سلام کدخدا!

صفدر و قربان هر کدام با چند بطری در بغل آمدند. نامه رسان گفت: چند کارتن پشت وانت گذشته ام بطری ها را توی آنها بچینید.

صفدر و قربان به کدخدا نگاه کردند. کدخدا گفت: اشکال ندارد. نعمت! نوروز! شما بطری ها را توی کارتن بچینید تا صفدر و قربان بقیه شان را بیاورند.

هر چهار نفر زیر لب چیزهایی گفتند که ما فقط «مردیکه» و «آدم شده» را شنیدیم و مشغول شدند. کار که تمام شد نعمت گفت: نامه رسان! چی روی این کارتن ها نوشته همه اش هم شبیه هم هست.

نامه رسان گفت: هیچی، الکی یک چیزی نوشته اند.

سروناز گفت: نوشته، مخصوص صادرات.

نامه رسان چپ چپ به سروناز نگاه کرد و گفت: در ضمن، من دیگر نامه رسان نیستم.

مراد پرسید: یعنی اخراج شدی؟

نامه رسان گفت: خیر، دارم خودم را بازخرید می کنم یک شغل نان و آب دار…

همه خندیدند. نامه رسان پرسید: چرا می خندید نوروز پرسید: حالا چند؟

نامه رسان پرسید: چی چند؟ نوروز جواب داد: باز می خرندت!

نعمت گفت: فکر کنم چون باز می خواهند بخرند دست دوم حساب می شود، و همه خندیدند. نامه رسان نفس بلندی کشید و گفت: بگذریم، کدخدا این بار پول نیاوردم چک می دهم.

کدخدا گفت: چک مک ما قبول نداریم بعضی موقع ها این فروشنده های دورگرد هم که می ایند دورآباد از این حرف ها می زنند ولی ما فقط پول می شناسیم.

نامه رسان گفت: آخر شما تا کی می خواهید پیشرفت نکنید؟ حالا صحبت از دولت الکترونیک است امروز روز چک در دنیای تجارت…

کدخدا گفت: هر روزنامه ای که آوردی این جا تویش دو سه تا داستان درباره آدم هایی که با چک کلاهبرداری کردند نوشته بود. تو هم که این روزها مشکوک به نظر می ایی.

نامه رسان گفت: آخر من پول همراهم نیاوردم.

کدخدا گفت: اشکال ندارد دفعه دیگر بیاور.

نامه رسان گفت: خیلی ممنون. این اعتماد شما را کدخداجان…

کدخدا رو به صفدر و قربان گفت: کارتن ها را خالی کنید تا دفعه دیگر.

نامه رسان گفت: اِ ، چرا کدخدا… تو شوخی هم سرت نمی شود. بیا این هم پول.

و یک بسته اسکناس از جیب کتش درآورد و گذاشت کف دست کدخدا. مراد گفت: نامه چی داری؟ نامه رسان تند جواب داد «هیچی» و سوار وانتش شد و رفت.

صفدر به وانت که دور می شد نگاه کرد و گفت: اگر این تلفن های همراه هم جواب می دادند خوب بود.

کدخدا گفت: این ها که داخلی است فقط داخل آبادی را می گیرد.

مراد گفت: یکبار از دستش در رفت و شهر را گرفت و ما با کرامت صحبت کردیم، سر ماه توی قبضی که برایم آمد جلوی مکالمه خارجی کلی عدد نوشته بودند. من هم ترسیدم و قبض را پاره کردم رفتم یک خط دیگر خریدم.

دوباره گردوغبار معروف بلند شد. آمد و آمد تا نزدیک روستا دو سواری از توی آن بیرون آمدند. ابتدای روستا کنار تابلوی «به دور آباد خوش آمدید» سواری ها ایستادند. یک نفر از توی یکی از سواری ها پیاده شد تابلویی از صندوق سواری درآورد و کنار تابلوی دورآباد، توی زمین فرو کرد. کلی آدم دوربین به کول و گردن از سواری پیاده شدند و عکس گرفتند و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.