پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۸

پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint غدیر چهارده روز مانده است. این را خانم سادات به یکی از همسایه ها که جلوی در خانه ایستاده تا حال و احوال کند می گوید. صدایش از طبقه پایین می اید بالا. صبحی که رفته بودم نان سنگک بگیرم گفته بود: در را باز کن ننه! دلم گرفته!

می روم کنار پنجره می ایستم. روحانی سیدی در انتهای کوچه می رود. دست می کشم به گلدان پشت پنجره. خانم سادات همین دیروز ازم پرسید: ننه! یک دست لیوان دارم می خری؟ رفتم جلو تا لیوان ها را ببینم. خانم سادات به سختی تکانی به خودش داد. لبه روتختی کنار دستش را زد بالا، آن وقت جعبه لیوان پیدا شد. رو کرد به من و گفت: قربانت ننه بیا ببین! جلو رفتم و نشستم کنارش. روی جعبه عکس شش تا لیوان بود. شبیه همین گلدان پشت پنجره بودند. یکی از لیوان ها تا نیمه از آب پرتقال پر بود. پارسال عید غدیر خانم سادات با دست هایی لرزان توی لیوانی شبیه این برایم آب پرتقال ریخت و من آن را با شیرینی نارگیلی خوردم.

گفتم: لیوان ها که امسال لازمتان می شود.

ـ ننه! من که رفتنی ام این لیوان ها را لازم ندارم. توی همان لیوان های معمولی شربت می دهم به مردم و خندید. تنها دندان طلایی اش که بین بقیه دندان ها نشسته بود درخشید.

نگاه کردم. به لیوانی که تویش آب پرتقال بود. گفتم: زنگ بزنم به مامانم ببینم لازم ندارد!؟ راستی فخری کجاست؟

ـ دانشگاه است ننه! غروب می اید.

سیزده روز مانده است پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint غدیر، خانم سادات قندان را می گذارد جلویم و می گوید: آه ننه! ان شاء الله همیشه جوان بمانی!

او را می بینم که روسری سبزش را پشت سرش گره زده است و چوب در دست دنبال میش ها می رود. خانم سادات می خندد. دندان طلایی اش پیدا می شود و می گوید: همه سفید بودند وقتی حرکت می کردند انگار ابرهای آسمان بودند که حرکت می کردند.

باران تندتر شده است. بوی باران از لای در نیمه باز خانه می اید توی هال.

ـ چه قدر گاو داشتیم. شیرشان را می دوشیدیم ماست و پنیر می کردیم می دادیم به مردم. وضعمان این نبود. خدا بیامرزد سید عباس را پا به پایش توی صحرا میش ها را می چراندم.

رعد و برق می شود و فضای اتاق را تاریک و روشن می کند.

ـ وقتی آن خدا بیامرز قرض بالا آورد یکی یکی میش ها را فروخت. آن قدر زمین و خانه داشت همه را فروخت و پولش را بالای همین قرض ها داد. تنها ماند همین خانه دو طبقه.

دوازده روز مانده است پاورپوینت کامل تا عید ۱۸ اسلاید در PowerPoint غدیر خانم سادات برایم چای می ریزد. اجاره این ماه را دو هفته زودتر آورده ام. عید سیدها نزدیک است پیرزن لازم دارد.

خانم سادات می گوید چه عجله ای مگر من دارم با این پای فلجم فرار می کنم؟ و می کوبد روی پایش. دخترش فخری از اتاق کناری می اید بیرون. به هم سلام می کنیم. می پرسد: با درس هایت چه کار می کنی من که هر چه می خوانم تمام نمی شود مادر هم که از حالا به فکر عید غدیر است.

نگاه می کنم به دوتا دست سبزی که در قاب روبه رو به یکدیگر گره خورده است. دور تا دور دست ها یک خورشید ا