پاورپوینت کامل ارث پنهان ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ارث پنهان ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارث پنهان ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ارث پنهان ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۳
مرد! تا کی باید با این وضعیت زندگی کنیم؟ بچه هایمان را ببین. نفیسه باز هم از من شیر طلب می کرد، جامه سعید دیگر قابل دوختن نیست، به همین زودی بچه دیگرمان هم به دنیا می اید.
زن این ها را گفت و گندم ها را تندتند داخل آسیاب سنگی ریخت و ادامه داد: فکر کردی تا کِی توان باربری داری؟!
مرد فقط زانو بغل گرفته بود. زن ادامه داد: آن همه دارایی و پول و ثروت که می گفتی چه شد؟ چرا برای گرفتن حقت کاری نمی کنی؟ باید به مدینه بروی و از اباجعفر(ع) کمک بگیری.
مرد سرش را بالا گرفت و به زن نگاه کرد. چیزی در چشمانش می درخشید.
خودش را به خانه امام رسانید. به سختی خود را از زیر نگاه های اطرافیان دور کرد. از سر و وضع نامرتب و فقیرانه اش قدری خجالت کشید. با دیدن امام دست و پایش را گم کرد، اما به خودش قوت قلب داد و این طور شروع کرد:
یابن رسول الله! پدر و مادرم به فدایت! اهل شامم و دوستدار و ارادتمند شما و خاندانتان. پدرم مردی ثروتمند بود و باغی بزرگ و سرسبز داشت و جز من هم فرزندی نداشت اما…
قدری تأمل کرد و ادامه داد: آقای من! پدرم پیش از مرگش همه ثروتی را که داشت پنهان کرد و من هرچه گشتم از مال او کم تر یافتم… و بعد یاد روزهای آخر عمر پدرش افتاد و حرف های او:
پسر نادان! چندبار بگویم که وفاداری به بنی امیه برای تو بهتر است. مگر تا الان که بنی هاشم را خدمت کردی چیزی دستت را گرفت؟ چرا تدبیری نمی کنی؟! چرا به حرف هایم گوش نمی دهی؟! این را هم بدان که اگر دست از این خاندان برنداری، چیزی از ثروتم را در اختیارت نمی گذارم.
صحبت های مرد شامی که تمام شد، حضرت با گشاده رویی به او فرمود: می خواهی پدرت را ببینی و از خودش محل پول ها را بپرسی؟
مرد شامی در حالی که چشمانش گشاد شده بود گفت: آری! اما چه گونه؟
امام زیر نگاه کنجکاوانه اطرافیان مشغول نوشتن شد. سپس نامه را مهر کرد و فرمود: بیا این نامه را بگیر و امشب به بقیع برو، مردی عمامه بر سر را خواهی دید. نامه را به دستش بده و بگو از طرف محمدبن علی آمده ای. او پدرت را خواهد آورد. آن گاه هرچه خواستی از پدرت بپرس.
مرد، ناباورانه نامه را گرفت. دست امام را بوسید و رفت. در کوچه پس کوچه های مدینه فکر و خیال یک لحظه رهایش نکرد.
مرد شامی با قدم های کوتاه وارد قبرستان شد. ترس و دلهره به جانش افتاده بود و صدای ناآشنای ناله ای همراه با زوزه ای کشدار امانش را بریده بود و او را به هراس می انداخت. خودش را جمع وج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 