پاورپوینت کامل «مرگ»، قالب جدید آقای نویسنده بود;برای گفتن نگفته ها… ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «مرگ»، قالب جدید آقای نویسنده بود;برای گفتن نگفته ها… ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «مرگ»، قالب جدید آقای نویسنده بود;برای گفتن نگفته ها… ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «مرگ»، قالب جدید آقای نویسنده بود;برای گفتن نگفته ها… ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۱

۱۶ خرداد، اولین سالگرد نادر ابراهیمی

می گفت: «داستان های من پایان ندارد. برای این که پایان، بی معنی است. پایانی وجود ندارد. داستان نباید گایان داشته باشد. ادبیات داستانی، یک پایه ی استوارِ اعتبارش در این است که در وجود مخاطب ادامه داشته باشد. ارزش مجنون در این است که همچنان عاشق بماند و در میان ما باشد.

*

می گفت: «زمانی به شکلی دیوانه وار و معتادانه به نثر قدیم روی آوردم و آن قدر خواندم و با خوانده ها بازی درآوردم که سرانجام به نظرم رسید می توانم با نثر هر دوره که بخواهم، بنویسم… و همین… باعث شد در مقدمه ی کتاب اولم «خانه ای برای شب» در نهآیت پر مدعایی و البته خودباورانه بنویسم: و این زمان، مرد دیگری آغاز کرده است… و او، این تازه سفر کرده ی تنها، می خواهد که سوار بر اسب های سرکشِ نثر، در راه های نکوبیده بتازد.»

نادر ابراهیمی به راستی چنین کرد. در راه هایی تن به سفر داد که هیچ کس نرفته بود و جرات رفتنش هنوز در خیلی ها نیست. او از همان اول با خودش عهد کرد که بنویسد. مؤمنانه و صادقانه. داستان را برگزید چرا که سیر داستان، هیچ وقت تمامی ندارد. همان طور که باور داشت، نوشت. نگاه نکرد که بازار چی را می پسندد. نگاه نکرد که زندگی اش دارد با هیچ، می چرخد. حتی نگاه نکرد به دوستان هم دوره ای اش که جیب هایشان پر شده بود از سکه های سیاه. او کار خودش را می کرد. هی زمین می خورد و بلند می شد. هی راه خودش را دور می کرد که با دروغ و ریا ملاقات نداشته باشد. هی می رفت. یک نفس و بی امان. و دقیقاً مثل آن لاک پشت قصه های کودکی ما که هی رفت و دست آخر برنده شد. نادر ابراهیمی هم هی رفت و دست آخر کارنامه ای از خودش به جا گذاشت که کمتر کسی باورش می شد. نادر، برنده شد…

*

«زندگی»، برای نادر ابراهیمی چیزی بیش تر از خوردن و خوابیدن، پول درآوردن و خرج کردن، و باری به هر جهت رفتن بود. «زندگی» برای نادر، مساوی بود با حقی که خدا به ما داده تا بتوانیم اموری را اصلاح کنیم. کجی ای را صاف کنیم یا راه نرفته ای را برویم و کشف کنیم.

می گفت: «زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکشی،… یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند. حق نداری بایر و برهنه و خلوت و بی خاصیت نگهش داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سر به زیر ، بپذیری…حق نداری در آن، چیزی که به زیان دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی و بارآوری.

حق نداری علیهش، حتی در بدترین روزگار و سخت ترین شرایط، اعلامیه صادر کنی، یا به آن دشنام دهی. حق نداری با رنگ های چرک و تیره ی شهوت، نفرت، دنائت و رذالت، رنگینش کنی….

مگر آن که، از بیخ و بن، مِلکِ وقف بودنش را فراموش یا انکار کرده باشی، که در این صورت، البته، نه خودِ تو مسأله ای هستی و نه آنچه می کنی مسأله ایست که قابل بحث و اعتنا باشد. در حقیقت، نبوده ای و نیستی تا چنین و چنان کردنت، روی زمینی که ما مِلکِ وقف می دانیم، چنین و چنان کردنی تلقی شود. نیامده ای، نمانده ای، و نرفته ای. از هیچ، به قدرِ هیچ باید خواست و نه بیشتر…

دیدید؟ «زندگی» برای نادر مثل یک حماسه ی تمام نشدنی، هر لحظه جریان دارد.

*

«خوشبختی» را هم بگذارید از نگاه نادر ببینیم. نادر می گفت:

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.