پاورپوینت کامل قصه های دورآباد ;بازگشت گلیدون (گلایر) ۴۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصه های دورآباد ;بازگشت گلیدون (گلایر) ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه های دورآباد ;بازگشت گلیدون (گلایر) ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه های دورآباد ;بازگشت گلیدون (گلایر) ۴۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
صبح با صدای خروس های آبادی مردم از خواب پریدند و هراسان بیرون دویدند. کدخدا داد زد: چیه؟ چه شده؟ خروس از بالای دیوار با بالش جاده را نشان داد. نخیر، گرد و غبار معروف نبود. یک سیاهی بود که وقتی نزدیک تر آمد شد چند تا سیاهی کوچک تر. سیاهی ها آمدند و آمدند تا شدند صفر و زنش، گلنسا و فریدون و گلیدون و چند تا خواهر و برادر ریزه میزه. همه به استقبال خانواده صفر آمدند. بعد از کلی احوال پرسی و روبوسی صفر به دور و بر خود نگاه کرد و پرسید: پس کاکام صفدر کو؟ قربان پاسخ داد: او که مُر…
مراد گفت: اِ، هیس، هیس
کدخدا گفت: شاید… شاید هنوز خواب باشد. مگر نمی بینی آفتاب نزده؟ صفر گفت: ولی صفدر سحرخیز… مراد گفت: حرف را عوض کنیم. خوب نیست اول صبح از صفدر حرف بزنیم. کدخدا ادامه داد: پس به سلامتی برگشتید!
صفر گفت: درس گلیدون تمام شد. فریدون هم سال دیگر کنکور دارد.
گلیدون گفت: پاپا…
کدخدا گفت: حالا که گلیدون خانم با سواد شده بیش تر باید کمک مادرش کند. گلیدون زیر لب چیزی مثل «ویش» گفت.
مراد گفت: خُب، خسته اید بفرمایید منزل خودتان استراحت کنید. ما هم مزاحم نمی شویم. خانواده ی صفر همه ی روز استراحت کردند. روز بعد مردهای ده وقتی به طرف زمین ها و باغ ها می رفتند، صفر را دیدند که به طرف منزل صفدر می رفت. بدو بدو خودشان را به او رساندند و جلویش صف کشیدند: کجا؟ صفر به دورآبادی ها نگاه کرد و پاسخ داد: می روم خانه کاکام صفدر. بی معرفت هنوز نیامده دیدنم. همه شروع به مِن مِن کردند. بالاخره نوروز گفت: «من دیدمش می رفت سر زمین» و آهسته گفت: چندماه پیش. بالاخره صفر را برگرداندند و با هم به طرف بیرون آبادی راه افتادند. کنار رودخانه گلیدون روی تخته سنگی نشسته و قلابی توی آب انداخته بود. اول صفر و بعد بقیه دورآبادی ها شروع کردند به سرفه کردن. گلیدون بی آن که سر برگرداند گفت: چرا این جا همه گلودرد گرفته اند؟
صفر داد زد: گلی….دون
گلیدون یک متر پرید هوا، افتاد زمین و برگشت: اِ، پاپا! ترساندیم.
این وقت صبح چه کار می کنی؟
خب، آمدم برای صبحانه ماهی بگیرم. پاپا، می دانی از وقتی که برگشتیم، غذاهای دریایی نخوردم.
صفدر سرتکان داد و گفت: خب، زود ماهی بگیر و برگرد خانه.
در راه کدخدا پرسید: به سلامتی، گلیدون خانم چه درسی خوانده؟
صفر کمی لب جنباند و صداهای نامفهوم از خود درآورد و بالاخره گفت: اصلاً حرف را عوض کنیم.
کدخدا گفت: درباره ی چی صحبت کنیم؟ صفر گفت: درباره ی کاکام صفدر.
کدخدا گفت: آمدی که نسازی. اگر درباره ی صفدر صحبت کنی من هم درباره ی درس گلیدون صحبت می کنم.
مراد گفت: اصلاً نه صفدر، نه گلیدون؛ هر دو پرسیدند: پس چی؟ مراد کمی فکر کرد داشت باز هم فکر می کرد که نوروز گفت: درباره محصول امسال.
رسیدند به باغ صفدر. صفر ایستاد و به درخت های خشک و بی برگ و بار باغ نگاه کرد. هر لحظه که می گذشت چشم های صفر گردتر می شد. بالاخره سر برگرداند به طرف کدخدا و گفت: این چه بلایی است که بر سر باغ آمده؟ مگر صفدر به این باغ نمی رسد؟
همه شروع کردند به سرخاراندن و مِن و مِن کردن. بالاخره کدخدا گفت: از وقتی برزو رفته دست تنها شده. کارهای مزرعه را هم باید بکند. کار زیاد است…. دنیا روی کولت ابوشهرزاد که من پیرمرد را به گفتن چه چیزها وامی داری.
صفر پرسید: چی گفتی؟
با تو نبودم، آستین هآیت را بالا بزن تا برویم سر باغ خودت، آنجا بیش تر از این جا کار دارد.
در راه برگشت دورآبادی ها قدم خیر را دیدند که دست هایش را در هوا تکان می داد، با خودش حرف می زد و بی سلام و کلامی از جلوی آنها گذشت. چند قدم پشت سر آن سروناز با نیش تا بناگوش باز آمد و رد شد. کدخدا داد زد: دختر…
سروناز نیم متر پرید هوا، افتاد زمین و برگشت: اِ، پاپا، ترسا…
کدخدا که صورتش سرخ شده بود داد زد: پاپا و مرض، پاپا و زهرمار، پاپا و درد بی درمان مثل آدم حرف بزن!
سروناز برخاست، یک قدم عقب گذاشت و گفت: چ… چشم، پابا!
کدخدا پرسید: «آبجیت چه مرگش بود؟ سروناز ریز خندید ولی زود سرش را بالا گرفت و گفت: میسیز گلایر بهش گفته: من نمی توانم با شما راحت بود، چطور بگویم؟ شما هم سطح من نیست. بعد هم رفت سه تا قورباغه برای…
با صدای گلیدون همه سر برگرداندند: پاپا، از صبح تا حالا، فقط سه تا قورباغه. البته کرم و ماهی های خیلی ریز هم بود ولی می دونی که من دوست ندارم. موجودات خیلی کمی در این اکوسیستم هست. سروی جان قول داده عصر با هم برویم اطراف را مطالعه کنیم.
صفر که صورتش تند و تند سرخ و سفید می شد گفت: خب، باشد، برو… برو خانه، من هم الان می ایم. گلیدون گفت: ولی گفته باشم این سه تا فقط برای ناهار خودم هست. شما به فکر ناهار خودتان باشید. چند تا از مردها دلشان و بعضی دیگر دهانشان را گرفتند و به طرف خانه هایشان دویدند.
*
روز بعد، مردهای دورآباد زودتر از همیشه از خانه هایشان بیرون آمدند و بدوبدو به در خانه صفر رفتند. یک تپه روزنامه جلوی در چیده بود. جلوتر که رفتند گلیدون را دیدند که پشت تپه روزنامه نشسته و یکی یکی روزنامه ها را ورق می زند. کدخدا بعد از یکی دو بار سرفه بی فایده گفت: گلیدون خانم. گلیدون سر بلند کرد و گفت: میسیز گلایر، لطفاً! کدخدا با تعجب به او و بعد به دورآبادی ها نگاه کرد. مراد گفت: فکر کنم چیزی شبیه دکتر و مهندس باشد. کدخدا گفت: آها، خوب دخترم بابآیت خانه هست؟ گلیدون جواب داد: پاپا صبح زود بیرون رفت. دورآبادی ها بدو بدو به طرف خانه صفدر رفتند اما بین راه از دور صفر را کنار رودخانه دیدند. بدو بدو به آنجا رفتند. صفر مشغول کندن جوی آب بود. مردها نفس زنان رسیدند و سلام کردند. کدخدا به جوی آب اشاره کرد و گفت: «صفر چه کار می کنی؟» صفر به بیلش تکیه داد، عرق پیشانیش را گرفت و گفت: دیروز گلیدون با دخترت رفتند دورآباد را گشتند. متأسفانه اکو… اسوک نمی دانم چی چی تِم این جا خیلی ضعیف است، می فهمید که؟ هیچ کس چیزی نگفت جز نعمت که گفت: نه!
صفر کمی هوم هوم و اَ اِ اُ گفت و ادامه داد: من هم نمی فهمم فقط می فهمم که چیزی هست که باعث رفتن گلیدون دنبال کار به این شهر و آن شهر و در پی آن آوارگی ما می شود. دیدید که از صبح زود دنبال کار دارد روزنامه ها را زیر و رو می کند.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 