پاورپوینت کامل خودم را با تو محک می زنم؛ یا حسین(ع) ! ۲۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خودم را با تو محک می زنم؛ یا حسین(ع) ! ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خودم را با تو محک می زنم؛ یا حسین(ع) ! ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خودم را با تو محک می زنم؛ یا حسین(ع) ! ۲۶ اسلاید در PowerPoint :
۸
می گن واسه این که راحت تر بتونی به نوک قله برسی، از اون هایی که قبل از تو این قله را فتح کردند کمک بگیر. تا حالا شده برای رسیدن به زندگی ایده آل که همه در آرزوی اون هستند، خودت رو با انسان های موفق محک بزنی. مثلاً با ائمه؛ یعنی رفتار، گفتار، زندگی روزمره و حتی تصمیم گیری هات رو با سیره اهل بیت‰ بسنجی تا ببینی در چه فاصله ای با آنها قرار داری؟ اگر تا حالا چنین فرصتی رو نداشتی بیا با هم این کار رو انجام بدیم.
فرض کن با برادرت دعوات شده و کاملاً مطمئنی که حق با خودته. اون هم این رو می دونه پس منتظری که پا پیش بگذاره تا آشتی کنید. اما این کار رو نمی کنه! در عوض برات نامه می نویسه و می گه می دونم که حق باهاته اما باید بیایی پیش من و راضیم کنی تا باهات صلح کنم! می گی: من برم پیشش؟! خودش می دونه مقصره با این حال می خواد من پا جلو بگذارم! عمراً. حالا تصور کن یکی با فرزند ابوتراب چنین کاری رو بکنه! …
بین امام حسین(ع) و برادرش محمد حنفیه نزاعی پیش آمد. محمد نامه ای به او نوشت و گفت: ای برادر! پدر من و تو، علی(ع) است و از این جهت هیچ فضیلتی بر من نداری. اما مادرت فاطمه(س) است و اگر تمام زمین پر از طلا از آن مادرم باشد باز هم با مادر تو برابری نمی کند. پس تو حقی. اما هنگامی که نامه مرا خواندی پیشم بیا و راضیم کن که تو به فضل و برتری شایسته تری. امام حسین(ع) نامه را خواند؛ پیشنهاد برادر را پذیرفت و برای صلح پیش او رفت…۱
*
غریبه ای بهت می رسه و می پرسه: شما فرزند فلانی نیستی؟ می گی بله. بعد بدون هیچ مقدمه و یا هیچ توجیهی هر چی بد و بیراه از دهنش در میاد نثار خودت و پدرت می کنه. شوک زده می شی! اگه از ناسزاهایی که به خودت می ده بگذری، تعصبی که به پدرت داری، تو رو وارد یه دعوای حسابی می کنه تا به طرف بفهمونی که حق نداره بی جهت راجع به پدرت این طور حرف بزنه. حالا اگر کسی مثل نواده رسول خد(ص) که باباش علی ابن ابی طالبه با چنین صحنه ای مواجه بشه، با کسی که به خودش و پدرش که هر دو جانشین خدا روی زمینند، توهین کرده چه برخوردی می کنه؟!…
عصام بن مصطلق وارد مدینه شد و حسین بن علی(ع) را دید. از دیدن چهره جذاب امام به شگفت آمد. اما از حسادتی که نسبت به امیرالمؤمنین(ع) در دل داشت، پرسید: تو فرزند ابوترابی؟ فرمود: بله. عصام تا آن جا که می توانست به او و پدرش ناسزا گفت. امام(ع) با حلم فراوان لبخندی زد و شروع کرد به خواندن آیت الهی: از انسان های جاهل در گذر و اگر وسوسه ای از شیطان در تو ایجاد شد به خدا پناه آور که او بسیار شنوا و آگاه است.۲ آیت را که خواند فرمود: آرام باش و برای خودت و من طلب مغفرت کن. اگر از من یاری بخواهی یاریت می کنم؛ کمک بخواهی کمکت می کنم و طلب هدایت کنی، هدایتت می کنم. عصام شرمنده شد و در خود فرو رفت. حضرت باز هم قرآن خواند: یوسف به برادرانش گفت امروز هیچ ملامتی بر شما نیست خدا شما را می بخشد او مهربان ترین مهربانان است. پرسید: اهل شامی؟ گفت: بله. فرمود. طبیعی است که معاویه میان شما مردم شام شایعه پراکنی کرده باشد. عصام می گوید: با برخورد امام، زمین با همه پنهاوری اش برایم تنگ شد و دوست داشتم مرا در خود فرو ببرد. از او دور شدم در حالی که از آن پس از او و پدرش، هیچ کس برایم محبوب تر نیست.۳
*
از کوچه ای عبور می کنی و به ویرانه ای می رسی. چند فقیر نشسته اند و در حال خوردن غذای ساده اند. تو را که می بینند. دعوتت می کنن به همسفره شدن! اصلاً شما نه، به نظرت چند درصد مردم در چنین شرایطی حاضر به پذیرش این دعوت می شن؟ نظیر این جریان در زندگی امام سوم ما پیش اومده. ببینیم ایشون چه برخوردی کردند؟!
امام حسین(ع) از محلی می گذشتند. عده ای از مساکین را دیدند که پلاسی پهن کرده و تکه نانی روی آن گذاشتند و مشغول خوردن آن هستند. امام(ع) به آنها سلام کردند. پاسخ سلام را دادند و حضرت را دعوت کردند تا با آنها هم غذا شوند. حضرت(ع) با گشاده رویی پذیرفتند و در کنارشان نشستند. فرمودند: اگر غذآیتان صدقه نبود با شما هم غذا می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 