پاورپوینت کامل به مناسبت روز جهانی شکم ; الیور تویست کنار برج میلاد! ۳۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به مناسبت روز جهانی شکم ; الیور تویست کنار برج میلاد! ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به مناسبت روز جهانی شکم ; الیور تویست کنار برج میلاد! ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به مناسبت روز جهانی شکم ; الیور تویست کنار برج میلاد! ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

۸

الیور در ذهن ما

الیور به تشویق بچه های یتیم خانه از جا بلند شد. همه شهامتش را جمع کرد و ظرف خالیش را برد تا باز از آن سوپ های آبکی که خورده بود بگیرد. نفس ها توی سینه حبس شده بود. او تازه وارد بود و نمی دانست چه سرنوشت شومی با این درخواست عجیب در انتظارش خواهد بود. «آقا، لطفاً یه کم دیگه برام بریزین». چشمiای مسئول غذا از عصبانیت داشت از کاسه می زد بیرون. به خاطر این جسارت، الیور به سختی تنبیه شد و هر قدر هم که آن روز و روزهای قبل خورده بود از دماغش بیرون آمد.

چه قدر دلم برای بچگی هامان می سوزد. بارها برای الیورتوئیست چارلز دیکنز و پیرزنی که در سطل های زباله به دنبال پس مانده غذا می گشت بغض کردیم. برای کُزِت ویکتورهوگو اشکمان در آمد در حالی که خودمان آن عروسکی که او آرزو می کرد نداشتیم. هر روز پول های قلکمان را می شمردیم و آرزو می کردیم آن قدر پولدار شویم تا شکم هر چه الیور و کزت توی دنیاست سیر کنیم.

الیور در کنار برج میلاد

الیور را با همان ترکیب تصور کنید مثل «محسن» «پنجمین خورشید»، یک خورشید را به کتیبه می چسباند و ناگهان خود را در فرودگاه مهرآباد تهران سال ۸۸ می دید. چه اتفاقی می افتاد؟ انگار نه انگار که از نقطه دیگری آمده. دو هوا نمی شود. سرش گیج نمی رود. چون هوای تهران را هم مثل خیابان های لندن شلوغ و آلوده می بیند. شامه اش به این هوا عادت دارد اما آرزو می کند خلق و خوی مردمانش شبیه هم نباشد.

از کنار آدم های شیک و اتو کشیده سریع رد می شود تا لباس های وصله دارش خیلی تابلو نشود. از زور گرسنگی احتمالاً به اولین جایی که می رود اغذیه فروشی است. با یک ساندویچ فلافل جانی دوباره می گیرد و… اصلاً یک دقیقه صبر کنید. چرا الیور؟… مگر الیورهای وطنمان کم اند؟… باور نداری؟!

اگر حالت بد نمی شود به گوشه و کنار شهر سرکی بکش، روز که برای خرید یا گشت و گذار از خانه بیرون آمدید لطف کنید و نگاهی عمیق تر به آدم های اطرافتان بیندازید. نیاز نیست چشم هآیتان را بشویید، و جور دیگر ببینید، خیلی ساده و بدون شرح همه چیز دستتان می اید. این همه کودک، نوجوان، زن، پیر و جوان که دارند دستفروشی می کنند، دوره گرند، گلفروش و… و تنها دغدغه شان و بهترین دلخوشی شان شاید این است که امروز هم گذشت و از گرسنگی نمردیم.

تازه یادمان نرود که الیور دیکنز در لندن زندگی می کرد، جایی که آدم هایش غالباً مسلمان نیستند و کسی نبود به آنها بگوید که «فقر عقل را به تشویش می افکند و اگر مداوا نشود کمر را می شکند.»۱

یک شب در این شهر

کوچه پر است از ماشین های لوکس و رنگارنگ، افطاری می دهند گویا. خیلی از کله گنده ها و آدم حسابی ها توی این ضیافت دعوتند. روزه دارند یا نه به پای خودشان. دلی از عزا در می آورند و حسابی از خجالت شکمشان در می ایند و درست در خانه رو به رو توی همین کوچه و نه کمی آن طرف تر؛ آسیه زنی که هر شب به بهانه ای شکم هفت بچه اش را سیر می کند. از وقتی مرد این خانواده مریض و آنها را داغدار کرده بود روزگار برایشان به سختی سپری می شود. درست همان شب که همسایه افطاری می داد، آسیه خانم، با آرد و روغن که تنها مواد غذایی موجود در خانه شان است کاچی درست می کند تا سفره افطاری شان خالی نباشد. صدای قار و قور شکم و اذان در هم گره می خورد و وقت، وقت افطار است. علی، پسر بزرگ خانواده که سایه فقر بیش تر از اهالی آن خانواده روی او سنگینی کرده دارد با خودش کلنجار می رود که فردا چگونه می تواند نامزدش را راضی کند تا راهی غیر از جدایی پیدا کنند. آخر شب علی وقتی کسیه زباله را که حاصل یک هفته بود بیرون می آورد دیگر از ماشین ها خبری نیست اما به جای آن چند کیسه زباله کنار در همان خانه می بیند که پر است از غذا، میوه و شیرینی های دست زده و نیم خورده، چه ریخت و پاشی! علی دلش می خواهد با صدای بلند توی کوچه فریاد بزند و گفته امام علی را بگوید که فرمود: «نباید هوس بر من غلبه کند و مرا به خوردن غذاهای خوب وادارد. شاید در حجاز و یمن کسانی باشند که به قرص نانی دست نیابند و شکمی سیر نکنند، ایا من شب ها را به سیری سپری کنم و در اطراف من شکم هایی گرسنه و جگرهایی تفتیده باشد؟»۲

*

آن قدر این لباس را پوشیده ای که دیگر حالت بهم می خورد از دیدنش، تار و پودش دارد جدا می شود، وسایل بلااستفاده هم زیاد در خانه هست و باید از شرشان راحت شوی، دلت نمی اید دور بیندازی؛ با عیال مربوطه تصمیم می گیرید که به فلان نیازمند ببخشید و چه قدر باد به غبغب می اندازید و اگر هم کسی از آشنایان شما را در حال این انفاق ارزشمند ببیند که دیگر نور علی نور می شود و حسابی توی دل همه جا می کنید. اما کاش وقتی می گذاشتی و هرازگاهی تفسیر قرآن را ورق می زدی تا دیدگاه قرآن را در مورد شرایط انفاق می دانستی که؛ ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.