پاورپوینت کامل ۱۵۰ سال طی پله های ترقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ۱۵۰ سال طی پله های ترقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ۱۵۰ سال طی پله های ترقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ۱۵۰ سال طی پله های ترقی ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۹

شاید هنوز خیلی ها نمی دانند که روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) ، روز ملی دختران است، ولی نام گذاری این روز به این عنوان، یک کار زیبا در گرامی داشتن مقام دختران این سرزمین است. صفحه ی دخترانه این شماره، هم درباره ی دختران است.

چندی پیش مطلب طنزی را خواندم که متأسفانه نام نویسنده ی آن ذکر نشده بود. این مطلب شاید در نگاه اول لبخند را به لب بیاورد، ولی بی شک نکات مهمی را در خود نهفته دارد. همه ی آنچه که بیان شد تکلیف دیگران در مقابل دختر و حقوق او بود، ولی مسلماً دختر نیز در این میان، در مقابل آنها وظایفی بر عهده دارد. این روزها جریانات فمینیستی باعث شده تا این حقوق و تکالیف به شکلی کاریکاتوری در بیایند.

بخوانید:

سال ۱۲۳۰

پدر، بزرگ خانه است و مادر حلال مشکلات. دخترها و البته پسرها هم باید احترام پدر را نگه دارند.

مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم…

زن: آقا حالا یه غلطی کرد، شما بگذر. نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…

مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش…

بالاخره با صحبت های زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.

سال ۱۲۸۰

مسافران فرنگ گفته اند مکتب خانه و خواندن گلستان و بوستان و حافظ فایده ندارد. دخترها باید فیزیک و مکانیک بخوانند.

مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟

زن: آقا، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده… مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت…

بالاخره با صحبت های زن، مرد خون