پاورپوینت کامل ولایت عشق (ع) ۲۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولایت عشق (ع) ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت عشق (ع) ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت عشق (ع) ۲۸ اسلاید در PowerPoint :
۸
امام کاظم(ع) از من می پرسد: ای هشام ایا کسی از اهل مغرب آمده؟
می گویم: نه. می فرماید: مردی سرخ رو آمده. با من بیا تا به آنجا برویم.
مرد کنیزانی برای فروش آورده است. امام می فرماید: کنیزانت را بیاور تا ببینم. مرد نُه کنیز را به ما نشان می دهد. امام می گوید: کنیزان دیگرت را به ما نشان بده. برده فروش می گوید: من کنیز دیگری ندارم. امام پاسخ می دهد: هنوز هم داری. برده فروش که گویا مسئله ای را پنهان می کند، می گوید: به جز یک کنیز مریض، کنیز دیگری ندارم.
امام می فرماید: چرا او را به ما نشان نمی دهی؟ اما آن مرد حاضر نمی شود که کنیز را به ما نشان بدهد.
امام بامداد مرا به سوی آن مرد می فرستد. به من می گوید: آن کنیز را به هر قیمتی که برده فروش گفت، بگو خریدارم. به سوی برده فروش می روم. می گویم: بهای این کنیز چقدر است؟ قیمت را می گوید و من می پردازم.
برده فروش سؤال می کند: مردی که دیروز با تو بود، کیست؟
از بنی هاشم است. می پرسد: کدام طایفه ی بنی هاشم؟
از بزرگان آنان. می گوید: انتظار داشتم بیش تر از این توضیح بدهی.
بیش تر از این چیزی نمی دانم. می گوید: این کنیز قصه ی عجیبی دارد. می خواهم آن را برای تو بگویم.
من او را از دورترین نقاط مغرب خریدم.۱ زنی از اهل کتاب مرا دید گفت: این کنیز، کیست که همراه توست؟ گفتم: او را برای خودم خریده ام. آن زن گفت: نه، مالک این کنیز باید بهترین اهل زمین باشد. از او فرزندی به دنیا می اید که شرق و غرب زمین از وجود او بهره مند می شوند.
*
امام موسی بن جعفر(ع) ما اصحابش را فرا می خواند و می فرماید: به خدا قسم من این کنیز را نخریدم مگر به امر و وحی خدا. می پرسیم: به چه علت؟ می فرماید: در خواب جدم و پدرم‡ نزد من آمدند و با آنها پارچه ای از حریر بود. چون آن را باز نمودند در آن پیراهنی بود که تصویر این کنیز روی آن بود. سپس جد و پدرم به من فرمودند: ای موسی! بدان که از برای تو از این کنیز، پسری خواهد شد که بهترین اهل زمین بعد از تو است و مرا امر فرمودند که هر وقت آن مولود متولد شد، نام او را علی بگذارم و فرمودند: زود است که خداوند عالم به او عدل و رأفت و رحمت را ظاهر کند، پس خوشا به حال کسی که او را تصدیق کند و بدا بر کسی که او را دشمن دارد و انکار نماید.
سنگینی حمل را احساس نمی کنم. شب ها که می خوابم، بانگ تسبیح و لااله الا الله و ستایش پروردگار را از میان رحم خویش می شنوم. این آواز ذکر و تسبیح مرا به بیم و وحشت می اندازد ولی تا از خواب بیدار می شوم، دیگر آن صدا را نمی شنوم.
فرزندم که به دنیا می اید، دست هایش را روی زمین قرار می دهد و سرش را به طرف آسمان بلند می کند و لب هایش به حرکت در می اید. گویا که سخن می گوید. پدرش، موسی بن جعفر وارد می شود. می گوید: ای نجمه! کرامتی که پروردگارت به تو عطا کرد، بر تو مبارک باشد!
فرزندم را که در لباس سفیدی پیچیده ام به ایشان می دهم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه می گوید. آب فرات می خواهد و کامش را به آب فرات برمی دارد. سپس او را به من برمی گرداند. می گوید: بگیر فرزندت را که او بقیه الله روی زمین است.
خدمت امام موسی بن جعفر(ع) می رسم. حضرت می فرماید: ای منصور، هیچ می دانی امروز حدیثی برای تو نقل خواهم کرد؟ می گویم: نه ای مولای من! امام می فرماید: فرزندم علی را وصی و جانشین خود قرار دادم. سپس به دست خود به سوی حضرت رضا اشاره می کند و می فرماید: کنیه ام را به او دادم [او را به کنیه ی خود که ابی الحسن است، نامیدم] او جانشین بعد از من است. برو به او تبریک بگو و آگاهش کن که با اجازه ی من به او تبریک می گویی. من نزد حضرت رضا می روم و به ایشان تبریک می گویم. می گویم: به فرمان پدرتان به شما تبریک می گویم.۲
من هرگز ندیدم که ابی الحسن الرضا در گفته های خود به کسی جفا کند یا سخن کسی را تمام نشده، قطع نماید و خواسته ای را که انجامش برای او ممکن بود از احدی رد فرماید و ندیدم هرگز پای خود را در حضور کسی دراز نماید یا در برابر همنشین خود در مجلسی تکیه کند. ندیدم او را به هیچ یک از خادمان و غلامان خود ناسزا بگوید. ندیدم که در کاری کندی کند و هرگز از او قهقهه نشنیدم. در حالی که همیشه متبسم بود.
وقتی سفره می گستراندند، با غلامان و دربانان و پاسبانان اجازه نشستن می داد و با آنها غذا می خورد…
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 