پاورپوینت کامل درگاه او عمومی ست شاه و گدا ندارد ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درگاه او عمومی ست شاه و گدا ندارد ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درگاه او عمومی ست شاه و گدا ندارد ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درگاه او عمومی ست شاه و گدا ندارد ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۳
هزار بار وضو گرفته بود و باز نشده بود. هزار بار نوشته های گذشته اش را خوانده بود، شاید که بشود و باز نشده بود. کلافه بود. دیگر داشت از خودش بدش می آمد. چرا نمی توانست از او بنویسد.
او که پیش از این ها زیاد نوشته بود. دوباره وضو گرفت، دوباره، صدباره. وضو گرفت و رو به قبله نشست. کاغذهای سفید را زیر دستش گذاشت و شروع کرد؛ نوشت یا شهید. خواست همه چیز به هم بیاید. همه چیز به هم می آمد ولی یک جای کار می لنگد. اما کجا؟ برای او که نوشتن کاری نداشت. کافی بود حتی بی سوژه دست به قلم ببرد و همه چیز خودش جلو برود و نوشته شود. کافی بود چند روز مانده به پایان مهلت ارسال اثر، شروع به نوشتن داستانی برای جشنواره کند و یقین داشته باشد که رتبه خواهد آورد و می آورد. چرا این بار برای این سوژه کم آورده بود؟ چرا نمی توانست حتی کلمه ای روی کاغذ بیاورد؟
باید سعی خودش را می کرد. زیر خط یا شهید شروع به نوشتن کرد. خودکار روان نبود. دو دستی چسبیده بود به کاغذ و ول نمی کرد. یکی دیگر برداشت. دلش برای خودش سوخت. می دانست همه اینها بهانه است. گره از جای دیگر بود. جایی که نمی دانست کجاست. نمی توانست تمرکز کند. دوباره بیت بیت آن شعر که همه این روزها ورد زبانش شده بود به ذهنش خطور کرد:
ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده ست
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است*
هر بار خوانده بودش و گریه کرده بود. پا به پایش و حسرت خورده بود به او که مجلس ماتم در بیت هایش به پا بود.
پس چرا در نوشته های او ماتمی به پا نمی شد؟ چرا جرقه ای حتی به سطرهای بی روح سرمازده اش نمی افتاد تا جان بگیرند؟ چرا…؟
دلش گرفته بود. می خواست گریه کند، اما نمی شد، یعنی نمی گذاشت که اشک هایش دربیایند. انگار با خودش لج کرده بود. از اینهمه ضعف ترسیده بود. نمی دانست دارد چه اتفاقی می افتد. دوباره به آن صدای محزون پناه برد. نشده بود به آن گوش دهد و دلش نلرزد و اشکش درنیاید. وزن و ردیف و قافیه اش که شاید بی اشکال نبود مهم نبود، مهم غربت امام اش بود که در بیت بیت آن روضه فریاد می زد و چون پتکی بر سرش آوار می شد. شاید در این حال باید از آن بیشتر می ترسید، اما خواست خودش را به دلِ حادثه بیندازد و انداخت:
میون خاک و خونی
تو ای ماه جوونم
مث موهات
پریشونم
چنگ زد توی موهایش. تنش شروع به لرزیدن کرد. تکیه داد به دیوار. سردی دیوار مولکول به مولکول خودش را به ستون فقراتش رساند و از آن گذشت. چیزی توی دلش لرزید.
صدای گریه هامو
همه لشکر شنیدن
به اشکِ من
می خندیدند
ببین ای گل
قد بابا
زیر بار غمت تا شد
مث جسم پر از خونت
دل من
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 