پاورپوینت کامل شهادت چشم باز می خواهد ۱۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت چشم باز می خواهد ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت چشم باز می خواهد ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت چشم باز می خواهد ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

۹

وقتی همسرش می گوید که بعضی از شب ها حدود دو ساعت در رکوع و سجده می ماند، خب ما باید ماست مان را کیسه کنیم. مرد بود به راستی. اهل شوخی بود ولی از مجلسی که فقط به شوخی بگذرد، بیزار بود. بلافاصله از جایش بلند می شد و می گفت: ما برای این امور خلق نشده ایم. بلکه برای کار و تلاش خلق شده ایم. این طور بود که هر کس با سیدمجتبی نشست و برخواستی داشت اخلاق و رفتارش جهت می گرفت. از آن بیهوده گذرانی های قبلی فاصله می گرفت وآدم دیگری می شد. لابد یارانش هم همین طوری شیفته ی منش او شده بودند. منش مردی که زندگی را مفت نمی فروخت…

*

شبی کسی سی هزار تومان پول برایش آورد. آن روزها می شد با سی هزار تومان چند تا خانه خرید. به او گفته بودند که این سی هزار تومان نه خمس است و نه سهم امام و نه از دیگر وجوهات شرعیه. گفته بودند که می تواند با این پول خانه ای برای خود بخرد و از شر اجاره نشینی خلاص شود.

ساکت شد. خیره به پول ها نگاه کرد و گفت: اگر به این شرط این پول ها را به من می دهید، نمی پذیرم اما اگر آزادم می گذارید… قضیه فرق می کند.

آنهایی که پول را آورده بودند چون اصرار آسید مجتبی را دیدند، به ناچار پذیرفتند. او هم همان شب پول ها را برداشت و بین بیوه زن ها و یتیمان و فقرا تقسیمش کرد. فردا صبح… می خواست حمام برود… سه ریال قرض گرفت…

*

منزل علامه امینی در نجف بود و عده ی زیادی از علما به آنجا رفت و آمد داشتند. یکی از روزها جمعی از بزرگان گرد هم آمده بودند و درباره ی کسروی صحبت می کردند و اینکه مرتد شده و قرآن را آتش زده است. آسید مجتبی هم آنجا بود. فقط داشت گوش می کرد که چه می گویند. مجلس که تمام شد، عبا را روی دوش انداخت و بیرون رفت. از آن شب به بعد کسی آسید مجتبی را ندید. به ایران رفته بود. تا این که حدود یک ماه بعد، روزنامه ها خبر آوردند شخصی به نام سید مجتبی نواب صفوی، احمد کسروی را در خیابان حشمت الدوله ترور کرده….

ظاهراً قضیه از این قرار بوده که آسید می رود منزل کسروی و به او هشدار می دهد که علیه اسلام و تشیع حرفی نزند، اما کسروی که به قول نواب صفوی، مردی «بنگ» و «تندخو» بود، آسید را بیرون می کند و…

خب آسید مجتبی هم آرام نمی نشیند. حدود چهارصد تومان از مرحوم شیخ محمدحسن طالقانی می گیرد و یک هفت تیر می خرد و… البته حیف که احمد کسروی توی این ماجرا مجروح شد و از مهلکه گریخت. غمی نیست؛ ده ماه بعد،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.