پاورپوینت کامل پنجره های حرم ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پنجره های حرم ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پنجره های حرم ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پنجره های حرم ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۸

پنجره یک

نخ پرده های کرکره ای را به طرف پائین می کشم. آسمان آبی یک خط در میان پیدا می شود و چند تا کبوتر سفید که شاید کبوتر حرم امام رضا باشند. گنبد حرم از این پنجره پیدا نیست. از پنجره های هال پیداست. از این پنجره فقط آسمان و کبوترها پیدا هستند.

پنجره دو

گنبد طلایی پیداست. چندتا از همان کبوترهایی که یک خط در میان دیدمشان دوروبر گنبد طلایی می چرخند. آفتاب با گنبد طلایی یکی شده است. صدای اذان می اید. از گلدسته های کنار گنبد کبوترها اوج می گیرند و به ردیف، کنار هم روی گنبد می نشینند؛ انگار می خواهند نماز جماعت بخوانند.

پنجره سه

از پله های راهرو بالا می روم. پنجره را باز می کنم. به آخر کوچه نگاه می کنم. یک آقای سید با عمامه ی مشکی هر لحظه نزدیک و نزدیک تر می شود. یک پسر کوچولو هم با سه چرخه در خانه شان ایستاده است. چند تا گنجشک روی سیم های تلفن روبه رو نشسته اند. صدای جیک جیک شان کوچه را پر کرده است.

پنجره چهار

یک اتوبوس زرد وسط خیابان است و دور و برش یک عالم ماشین کوچولو. ترافیک است. همه می خواهند زود به حرم برسند. یک دختر اندازه ی خودم با روسری صورتی از پنجره ی اتوبوس، درست روبه روی من نشسته است. به هم لبخند می زنیم. تا وقتی که اتوبوس حرکت کند یکی یکی عروسک هایم را می آورم پشت پنجره و به او نشان می دهم. اتوبوس که می رود من و عروسک هایم برای او دست تکان می دهیم و می گوییم: «التماس دعا!»

پنجره پنج

به مغازه ی آقا نوروز نگاه می کنم، پفک، چیپس، لواشک، شانسی، ذرت بوداده و… دهانم آب می افتد. شکمم شروع می کند به قاروقور. وقتی می روم از مامان برای خرید خوراکی پول بگیرم، می گوید: «چی شده باز هم پنجره ی قاروقور را باز کردی؟» مامان اسم این پنجره را گذاشته پنجره ی قاروقور.»

پنجره شش

دستم را دراز می کنم که ابرها را بگیرم. دستم به ابرها نمی رسد. دنبال خورشید می گردم. اگر الان شب بود، برای اولین بار به ستاره ام نزدیک می شدم. همان ستاره که نزدیک آنتن خانه ی همسایه است و من شب های تابستان همیشه منتظرش هستم.

هر چه برای آدم های کوچولوی روی زمین دست تکان دادم ندیدند. دنبال کبوترها و گنبد طلایی او گشتم. دوست داشتم از آن بالا به او سلام بدهم: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا»

پنجره هفت

خانم معلم دارد پای تخته یک عالمه عدد می نویسد. دو تا گربه آمده اند روی پشت بام همسایه ی کنار مدرسه. یک گربه ی حنایی گنده و یک گربه ی سیاه کوچولو.

همه ی بچه های کلاس می خندند و نگاه می کنند به طرف پنجره. خانم معلم با گچ می کوبد روی تخته: «ساکت!» گربه کوچولو ساکت می شود و همراه مامانش می رود روی پشت بام دیگر؛ پشت بامی که از پنجره کلاس ما پیدا نیست.

گنبد طلایی از دور می درخشد، مثل خورشید.

پنجره هشت

بابا می گوید: «شیشه پنجره را بکش بالا و سرت را نکن بیرون!» من عقب ماشین نشسته ام. باد می خورد به سر و صورتم و کیف می کنم. در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.