پاورپوینت کامل ما برای آنان که از ما هدایت بجویند، نوریم ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ما برای آنان که از ما هدایت بجویند، نوریم ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما برای آنان که از ما هدایت بجویند، نوریم ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ما برای آنان که از ما هدایت بجویند، نوریم ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

امام را با رفتارشان، رنجانده بودند. به خاطر حفظ جان امام حسن عسکری(ع) معرفی ایشان به شیعیان و گواه گرفتن بر امامتش، در ماه های آخر عمر امام هادی(ع) انجام شد. به همین دلیل هنگام رحلت امام هادی(ع) هنوز بسیاری از شیعیان از امامت امام حسن عسکری(ع) آگاه نبودند. گروهی نیز قائل به امامت برادر ایشان یعنی «محمدبن علی» اعتقاد پیدا کرده بودند که در زمان حیات امام هادی(ع) فوت کرده بود. تردیدها زیاد شده بود. برخی ایشان را آزمایش می کردند تا شکشان برطرف شود و بعضی به امام نامه می نوشتند، تا پاسخ شان را بدهد. این شک و تردیدها به حدی بود که امام در پاسخ گروهی از شیعیان در این زمینه، با آزردگی و رنجش فراوان نوشت: «هیچ یک از پدرانم، مانند من، گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده اند…»

*

حکومت، امام را مجبور کرده بود، هر هفته روزهای دوشنبه و پنج شنبه در درباره حاضر شوند. مردم از دیدار ایشان محروم بودند و همین بهانه ی خوبی بود که هزاران نفر مشتاق، در مسیر حرکتش اجتماع کنند؛ آن قدر که راه ها بند می آمد. چشمشان که به امام می افتاد، سکوت می کردند و برایشان راه باز می کردند و پس از عبور ایشان، وضع به حال طبیعی برمی گشت.

*

نامش عبدالعزیز بلخی بود.

روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفند فروش ها نشسته بود. امام را دید که به سمت دروازه های شهر حرکت می کند. فکری به ذهنش رسید. با خود گفت: «خوب است فریاد کنم که ای مردم، این حجت خداست، او را بشناسید.» اما فکر کرد: «آن وقت مرا خواهند کشت!» وقتی امام از کنارش گذشت، انگشت سبابه اش را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت کند. اما دست خودش نبود. به سرعت پیش رفت و پاهای امام را بوسید. امام فرمود: «مواظب باش، اگر [محبت خودت را] فاش کنی، هلاک خواهی شد!» همان شب به خدمت امام رفت. امام به او فرمود: «باید راز داری کنید وگرنه کشته می شوید؛ خود را به خطر نیندازید.» و این گونه امام جان دوستان شان را حفظ می کردند.

*

از نظر مالی در فشار بود. تصمیم گرفت در نامه ای، وضع خود را برای امام بنویسد، ولی خجالت کشید.

وقتی به منزل رسید، امام صد دینار برایش فرستاد و در نامه ای نوشت: «[ای ابوهاشم] هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می رسی.»

*

نامه ای به امام نوشت و از فقر و تنگ دستی شکاست کرد اما بعد با خود گفت: مگر امام صادق(ع) نفرموده که «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ماست؟»

امام در پاسخ نامه اش نوشت: «هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می گذرد. هم چنان که پیش خود گفته ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.